هنگامي كه بحث از ادبيات مي شود، در وهله نخست، به ذهن كساني كه نگاهي صرفاً اومانيستي و غربي به زندگي و هستي دارند، تصاويري توام با خشونت، خون، دود، آتش، ويراني، وحشت، مرگ، بيماري، آوارگي و فقر متبادر مي شود. پس، دور نيست اگر بلافاصله، با استناد به يك سلسه اصول و تحليل هاي روانشناختي- آن هم مبتني بر اومانيسم و داده هاي غربي- به كل آن غير مناسب براي روحيه حساس، لطيف و شكننده كودكان و نوجونان تلقي كنند، و جز نوعي ويژه از آن را، كه صرفاً تصويرگر تلخي ها و تيرگي ها و خسارت هاي جنگ، و مبلغ صلاح و سازش است- آن هم درچارچوبي بسيار محدود- تاييد نكنند. اين، در حالي است كه آموزه هاي ديني و ملي و توصيه هاي انديشمندان و بزرگان ما در اين زمينه، اين گونه نيست؛ و در آنها، ديدي همه جانبه تر و منطقي تر نسبت به اين موضوع مشاهده مي شود، كه با واقعيات جاري در زندگي بشر درگذشته و حال، به مراتب همخواني بيشتري دارد. همچنان كه، اگر اين آموزه توصيه هاي متفاوت نيز نمي بود، تماس بي واسطه مردم ما با جنگ تحميلي هشت ساله، و گرفتاري مان در درگيري هاي خائنانه و تجزيه طلبانه و معطوف به براندازي داخلي، آشكار، به دير باورترين افراد نيز نشان داد كه واقعيت ها چيزهايي ديگرند، و آموزه هاي اومانيستي غربيان، مقوله اي ديگر! به نحوي كه، اگر بنا بود در آن شرايط و دوران سرنوشت ساز، ما به آن آموزه ها و راهبردها عمل مي كرديم، اينك نه از تاك نشان مانده بود و نه از تاكنشان. به راستي نيز، عمل به آن آموزه ها و توصيه ها، اگر هم در مورد كودكان و نوجوانان كشور ها و جامعه هاي غير درگير در جنگ، خسارتهاي آشكاري برجا نمي گذاشت و منجر به احساس كمبودي نمي شد، در ارتباط با كودكان و نوجوانان كشورما در آن به راستي نيز، عمل به آن آموزه ها و توصيه ها، اگر هم در مورد كودكان و نوجوانان كشور ها و جامعه هاي غير درگير در جنگ، خسارتهاي آشكاري برجا نمي گذاشت و منجر به احساس كمبودي نمي شد، در ارتباط با كودكان و نوجوانان كشورما در آن دوران طولاني هشت ساله دفاع، و تا سال ها پس از آن، چگونه مي توانست پاسخگو باشد؟! كودك و نوجواني كه حتي شب ها، از هول حمله توپخانه اي و موشكي يا بمباران هواپيماي جنگي دشمن، خواب راحت نداشت، و در روز نيز هر لحظه مي بايست گوش به زنگ آژيرهاي حمله هوايي و موشكي دشمن به خانه و مدرسه اش مي بود، چگونه مي توانست خالي بودن ادبيات ويژه خود را از اين واقعيت هاي جاري هر روز، بپذيرد؟! كودكان و نوجواناني را كه شاهد جالي خالي پدر، برادر، عمو، دايي، پدربزرگ، آموزگار و ديگر نزديكان و آشنايان خود در راه دفاع از آب و خاك و ناموس و استقلال و شرف و آزادي و دينشان بودند، چطور مي شد با ادبيات گل و سنبل و موش و خرگوش و مانند آنها فريب داد و سرگرم كرد؟! وقتي نسل كودك و نوجوان ما، روز و شب با واقعيت هاي دشوار و طاقت فرساي جنگ در تماس و درگير و حتي در آن محاط بود، چه سان مي شد دور از تاثير مخرب ادبيات جنگ براي آنان زد؟! اين گونه بود كه، اگر هم تا پيش از آن، هنوز ساده لوحاني بودند كه طوطي وار، نظريه ها و القائهاي اومانيست هاي غربي را در اين مورد تكرار مي كردند و ديگران را به پيروي از آن ها فرا مي خواندند، با تجاوز همه جانبه وحشيانه دشمن به بخش هاي بزرگي از خاك سرزمين مان و پديد آمدن شرايط ويژه جنگي در كشور، كم و بيش، مجبور شدند در اين مدعاهاي خود تجديد نظر كنند. هر چند، برخي از آنان، همچنان بر سر مواضع غير اصولي شان باقي ماندند؛ اما اين قصد و غرض خود را در پوشش هاي ظاهر فريبانه شبه روانشناسي عرضه كردند. به هر رو، گروهي از نويسندگان ما، كه اكثريت نزديك به همه آنان را افراد متعهد تشكيل مي دادند به همراه معدودي از كساني كه اگر هم تقيد و تعهد چنداني نداشتند اما لااقل بويي از آزادگي و وطن پرستي به مشام شان رسيده بود، آستين ها را بالا زدند، و وارد اين عرصه شدند. داستان هاي اوليه اينان در مورد جنگ تحميلي، غالباً ابتدا زينتب خش مطبوعات و جنگ هاي ويژه كودكان و نوجوانان شد، و سپس ، به تدريج به صورت كتاب در دسترس كودكان و نوجوانان قرار گرفت.

هنگامي كه بحث از ادبيات مي شود، در وهله نخست، به ذهن كساني كه نگاهي صرفاً اومانيستي و غربي به زندگي و هستي دارند، تصاويري توام با خشونت، خون، دود، آتش، ويراني، وحشت، مرگ، بيماري، آوارگي و فقر متبادر مي شود. پس، دور نيست اگر بلافاصله، با استناد به يك سلسه اصول و تحليل هاي روانشناختي- آن هم مبتني بر اومانيسم و داده هاي غربي- به كل آن غير مناسب براي روحيه حساس، لطيف و شكننده كودكان و نوجونان تلقي كنند، و جز نوعي ويژه از آن را، كه صرفاً تصويرگر تلخي ها و تيرگي ها و خسارت هاي جنگ، و مبلغ صلاح و سازش است- آن هم درچارچوبي بسيار محدود- تاييد نكنند. اين، در حالي است كه آموزه هاي ديني و ملي و توصيه هاي انديشمندان و بزرگان ما در اين زمينه، اين گونه نيست؛ و در آنها، ديدي همه جانبه تر و منطقي تر نسبت به اين موضوع مشاهده مي شود، كه با واقعيات جاري در زندگي بشر درگذشته و حال، به مراتب همخواني بيشتري دارد. همچنان كه، اگر اين آموزه توصيه هاي متفاوت نيز نمي بود، تماس بي واسطه مردم ما با جنگ تحميلي هشت ساله، و گرفتاري مان در درگيري هاي خائنانه و تجزيه طلبانه و معطوف به براندازي داخلي، آشكار، به دير باورترين افراد نيز نشان داد كه واقعيت ها چيزهايي ديگرند، و آموزه هاي اومانيستي غربيان، مقوله اي ديگر! به نحوي كه، اگر بنا بود در آن شرايط و دوران سرنوشت ساز، ما به آن آموزه ها و راهبردها عمل مي كرديم، اينك نه از تاك نشان مانده بود و نه از تاكنشان. به راستي نيز، عمل به آن آموزه ها و توصيه ها، اگر هم در مورد كودكان و نوجوانان كشور ها و جامعه هاي غير درگير در جنگ، خسارتهاي آشكاري برجا نمي گذاشت و منجر به احساس كمبودي نمي شد، در ارتباط با كودكان و نوجوانان كشورما در آن به راستي نيز، عمل به آن آموزه ها و توصيه ها، اگر هم در مورد كودكان و نوجوانان كشور ها و جامعه هاي غير درگير در جنگ، خسارتهاي آشكاري برجا نمي گذاشت و منجر به احساس كمبودي نمي شد، در ارتباط با كودكان و نوجوانان كشورما در آن دوران طولاني هشت ساله دفاع، و تا سال ها پس از آن، چگونه مي توانست پاسخگو باشد؟! كودك و نوجواني كه حتي شب ها، از هول حمله توپخانه اي و موشكي يا بمباران هواپيماي جنگي دشمن، خواب راحت نداشت، و در روز نيز هر لحظه مي بايست گوش به زنگ آژيرهاي حمله هوايي و موشكي دشمن به خانه و مدرسه اش مي بود، چگونه مي توانست خالي بودن ادبيات ويژه خود را از اين واقعيت هاي جاري هر روز، بپذيرد؟! كودكان و نوجواناني را كه شاهد جالي خالي پدر، برادر، عمو، دايي، پدربزرگ، آموزگار و ديگر نزديكان و آشنايان خود در راه دفاع از آب و خاك و ناموس و استقلال و شرف و آزادي و دينشان بودند، چطور مي شد با ادبيات گل و سنبل و موش و خرگوش و مانند آنها فريب داد و سرگرم كرد؟! وقتي نسل كودك و نوجوان ما، روز و شب با واقعيت هاي دشوار و طاقت فرساي جنگ در تماس و درگير و حتي در آن محاط بود، چه سان مي شد دور از تاثير مخرب ادبيات جنگ براي آنان زد؟! اين گونه بود كه، اگر هم تا پيش از آن، هنوز ساده لوحاني بودند كه طوطي وار، نظريه ها و القائهاي اومانيست هاي غربي را در اين مورد تكرار مي كردند و ديگران را به پيروي از آن ها فرا مي خواندند، با تجاوز همه جانبه وحشيانه دشمن به بخش هاي بزرگي از خاك سرزمين مان و پديد آمدن شرايط ويژه جنگي در كشور، كم و بيش، مجبور شدند در اين مدعاهاي خود تجديد نظر كنند. هر چند، برخي از آنان، همچنان بر سر مواضع غير اصولي شان باقي ماندند؛ اما اين قصد و غرض خود را در پوشش هاي ظاهر فريبانه شبه روانشناسي عرضه كردند. به هر رو، گروهي از نويسندگان ما، كه اكثريت نزديك به همه آنان را افراد متعهد تشكيل مي دادند به همراه معدودي از كساني كه اگر هم تقيد و تعهد چنداني نداشتند اما لااقل بويي از آزادگي و وطن پرستي به مشام شان رسيده بود، آستين ها را بالا زدند، و وارد اين عرصه شدند. داستان هاي اوليه اينان در مورد جنگ تحميلي، غالباً ابتدا زينتب خش مطبوعات و جنگ هاي ويژه كودكان و نوجوانان شد، و سپس ، به تدريج به صورت كتاب در دسترس كودكان و نوجوانان قرار گرفت.
اين عده از نويسندگان با اين كار خود، دانسته يا ندانسته، اهداف ذيل را پيگيري مي كردند:
- در آن هنگامه غريب و نقطه عطف تاريخي، كه هر ايراني با شرفي بر خود فرض مي دانست كه بنا به وظيفه ديني، ملي يا انساني اش، به سهم خود، در اين مورد، اقدامي صورت دهد، آنان نيز نقش شايسته خود را ايفا كنند. به عبارت دگير، آثار داستاني ا26به مقاومت جانانه مردم خود تا دفع تجاوز دشمن و پشيمان كردن او از گستاخي اش، ادبيات دفاع مقدس را، از يك نظرگاه ، مي توان براساس نوع بينش و ديدگاه حاكم بر آنها، به سه دسته كلي متعهد ، نا متعهد و خنثي تقسيم كرد. واقعيت هم اين است كه اس و اساس تفاوتهاي موجود در داستانهاي ارزشي پس از انقلاب، دقيقاً به تفاوت در جهان بيني ها و نگرش هاي نويسندگان آنها باز مي گردد؛ و باقي مسائل فرع و روبنا هستند. ياري برسانند.
- صداي مظلوميت مردم خود را به گوش آزادگان جهان برسانند و سبعيت دشمن متجاوز و حاميان او را به به آنان نشان دهند.
- از طريق ثبت از خودگذشتگي ها و دلاوري هاي مردم متعهد كشورشان، به اين عظمت ها شهادت دهند؛ و از اين طريق آن را به نسل هاي بعد منتقل كنند.
- با كودكان و نوجوانان آسيب ديده از جنگ همدردي كنند؛ و به آنان ، در كنار آمدن با شرايط جديد و دشوار، و حل اصولي و تدريجي مشكلاتشان ياري برسانند.
- با نشان دادن صحيح و همه جانبه موقعيت ويژه اي كه كشور در آن قرار داشت، جايگاه كودكان و نوجوانان را در آن شرايط ، بر آنان آشكار سازند، و به ايشان كمك كنند تا با درك صحيح شرايط مذكور نقش تاريخي در خور خود را به عهده بگيرند.
- با استفاده از حس و حال كاملاً ويژه و الهي پديده آمده در جبهه و جنگ، اين فرهنگ ناب و خاص را، در ابعادي متناسب ، در ميان كودكان و نوجوانان رواج داده، از اين طريق به اعتلاي معنوي مخاطبان خود، كمك كنند.
- با بهره گيري از روحيه ماجراجويي و قهرمان طلبي كودكان و نوجوانان، ضمن استفاده صحيح از درياي بيكران وقايع و حوادث هيجان انگيز جنگ ، داستان هايي جذاب، توام با الگوها و دورنمايه هايي ارزشمند براي آنان تدارك ببينند. چه، تازگي فوق العاده موضوع و فضا، بزرگي و شدت ماجراها، بار دراماتيك بالا، و هيجان بسيار نهفته در آن رويدادها- صرف نظر از هرگونه جنبه محتوايي و ارزشي كار- به موضوع دفاع مقدس چنان ارزش بالاي داستاني مي داد، كه غفلت از آن از سوي هر داستان نويسي، به منزله پشت پا زدن آشكار به بخت حرفه اي و از دست دادن يك موقعيت كاملاً ناب و استثنايي بود.
- به اين ها، اگر اين واقعيت را نيز بيفزاييم كه، به هر حال، انتظار طبيعي مخاطبان هر نوع هنر، در زمان و مكان، اين است كه، لااقل در بخش هايي از فرآورده ها و محصولات مربوط به آن رشته، بازتاب و تصوير صحيح موقعيت آن زماني خود را ببينند، متوجه خواهيم شد كه پرداختن به جنگ تحميلي هشت ساله و آثار و تبعات آن، در ادبيات داستاني كودكان و نوجوانان كشورمان، نه تنها خالي از اشكال ، بلكه دقيقاً ، پاسخگويي به يك ضرورت انكار ناپذير زمانه بود.

ديدگاه
ادبيات دفاع مقدس را، از يك نظرگاه ، مي توان براساس نوع بينش و ديدگاه حاكم بر آنها، به سه دسته كلي متعهد ، نا متعهد و خنثي تقسيم كرد. واقعيت هم اين است كه اس و اساس تفاوت هاي موجود در داستان هاي ارزشي پس از انقلاب، دقيقاً به تفاوت در جهان بيني ها و نگرش هاي نويسندگان آنها باز مي گردد؛ و باقي مسائل فرع و روبنا هستند.
البته، اين به آن معنا نيست كه مدعي باشيم عواملي ديگر همچون تحولات اجتماعي و تاريخي و مسائل اقتصادي و مواردي از اين قبيل ، هيچ نقشي در شكل دهي به نظرگاه افراد، و از جمله نويسندگان، ندارند. بلكه بحث بر سر اين است كه، چه براساس آموزه هاي الهي و چه با اتكا بر موارد متعدد و غير قابل انكاري كه در عمل و تجربه شاهد آنها بوده ايم، ناچار به اقرار و پذيرش اين نكته ايم كه، اين مولفه ها و اولويت هاي اصلي و اول، نيستند. در غير اينصورت بايد به اين پرسش بنيادين پاسخ دهيم كه، با وجود آنكه واقعيت جاري در كشور در دوران هشت ساله دفاع مقدس و سال هاي پس از آن، يكي بوده است، و همه نويسندگان ما نيز، دراين دوران ، در همين كشور و درون همين شرايط به سر مي برده و با همين مسائل درگير بوده اند، چه شده است كه اين همه تفاوت و حتي تضاد، در بازتاب اين قضيه واحد(دفاع مقدس)، آثار داستاني مختلف مربوط به مقوله، مشاهده مي شود؟! به عبارت ديگر، شرايط اقتصادي، مقطع زماني و تحولات تاريخي و اجتماعي موجود، براي هر سه گروه اين نويسندگان يكي بوده، اما در داستان هاي آنان، موضوع واحدي همچون مقاومت هشت ساله مردم، انعكاسي اغلب نقطه مقابل هم يافته است. بنابراين ، اين تضاد و تفاوت در بازتاب، اگر ناشي از تفاوت جهان بيني، و به تبع آن، نگرش سياسي نويسندگان متعلق به اين گروه ها نيست، پس مبتني بر چيست؟
براين مبناست كه معتقديم: اصلي ترين و بنيادي ترين تفاوت آثار مرتبط با دفاع مقدس- در كل، انقلاب- اختلاف بينش و نظرگاه حاكم بر آنهاست؛ كه آن نيز، به تفاوت جهان بيني و جهان نگري نويسندگان شان باز مي گردد.
با اين نگاه بود كه مجموعه اين آثار را به سه دسته كلي ادبيات متعهد، ادبيات نامتعهد، و يك دسته فرعي تر و كم اهميت تر خنثي تقسيم كرديم. معدود آثاري، احياناً، در برزخ ميان اين سه دسته داستان ها قرار دارند، بسته به مقدار نزديكي بيشترشان به يكي از اين گروه ها، با قدري اغماض، مي توان در همان گروه قرار داد. با اين رو داستان هاي مربوط به دفاع مقدس را، از زاوياي ديگر هم مي توان بررسي كرد، و به دسته بندهايي ديگر نيز رسيد؛ كه آن دسته ها، هر چند نسبت به اين يك، جنبه فرعي دارند، اما در جاي خود، قابل طرح و بحث اند.
در اين مقاله، ما ذيل دو دسته بندي سال شماري، موضوعي، به برسي ادبيات داستاني بيست ساله دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان، دهه هاي 60 و 70 خواهيم پرداخت.

بررسي سال شماري
1359 ؛ غيبت چهره هاي صاحب نام
سال 1359 ، با انتشار تنها هشت كتاب، سالي كم بار در عرصه كتاب هاي داستان مربوط به دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان بود. اما اين، امري طبيعي بود: جنگ تحميلي از شهريور اين سال آغاز شد. بنابراين اولاً دفاع مقدس، موضوعي كاملاً بديع و بي سابقه براي نويسندگان ما بود؛ كه تا مي خواستند با آن آشنا و مانوس شوند، نياز به زمان داشتند. به ويژه آنكه؛ در آن ابتدا تقريبا هيچيك از نويسندگان مطرح و قابل تامل اين عرصه در صحنه هاي نبرد حضور نداشتند؛ و جنگ نيز نه در ابتداي سال، كه درست در پايان نيمه اول آن آغاز شده بود. در ثاني ، غافلگيري مردم ما در جنگ ناخواسته و از پيش اعلام نشده، و بسيج فكري و عملي عمومي ملت- از هر طبقه و قشر- براي دفع تجاوز و حفظ كيان كشور و انقلاب، فراغت، امنيت و آرامش خاطر لازم را براي آفرينش آثار ادبي و هنري ارزشمند، از نويسنده و هنرمند دريغ مي كرد. ضمن اينكه، عمده اين افراد به دليل درگيري در كارهاي اجرايي ، فاقد فرصت و فراغ بال كافي و بي خدشه، براي تمركز روي چنين كار خطيري بودند. سه ديگر آنكه، با كندي سنتي رايج روال چاپ و نشر در كشور ما، به فرض هم چنين آثاري خلق مي شدند مجال كافي براي چاپ و نشر همه آنها به صورت كتاب، در آن فرصت محدود چهار- پنج ماهه ، نبود. مجموعه اين عوامل سبب شد كه از چهره هاي نسبتاً شناخته شده عرصه ادبيات داستاني كودكان و نوجوانان، شاهد هيچ اثر مستقلي در اين باره نباشيم.
از جمله شاخصه هاي بارز آثار اين سال اين است كه همگي داستان و نوشته نويسندگان آثار بزرگسالان هستند؛ موضوعي كه بعد از آن، جز در دو سال ديگر ( 1366 و 1368 ) تكرار نشد! طولاني ترين و در عين حال قابل اعتناترين داستان اين سال، وقتي كه دود جنگ در آسمان دهكده ديده مي شود ، از نويسنده اي نوظهور به نام قاضي ربيحاوي بود. او كه از اعراب بومي خوزستان و در آن زمان ساكن آن منطقه و داراي گرايش هاي چپ بود، و چند سال بعد نيز به انگلستان پناهنده شد، در داستان نوجوانانه چهل صفحه اي خود، با نگاهي تنها به روي تيره سكه اين رويداد، و از نظرگاهي عقيده اي- سياسي- و نه واقعيتگرايانه و بي غرضانه- به مقوله پرداخت. باقي آثار معدود منتشره در اين سال به صورت كتاب، يا داستان هاي كوتاه كش آمده و با كمك تصاوير و حروف درشت و سفيد خواني بسيار تبديل به يك كتاب شده، و يا به كل فاقد قابليت هاي داستاني و ادبي قابل بحث بود. خصيصه عام ديگر آثار سال 59 اين بودكه ماجراهاي هيچك از آنها در خود جبهه جنگ روي نمي داد. آخرين ويژگي نسبتاً فراگير اين داستان ها توام بودن آنها، با خشونت، تيرگي و تلخي، و مرگ و آوارگي قهرمانان آنها يا نزديكان آنان بود.
علاوه بر اين ها، بيشتر داستان هاي مذكور مناسب سنين دوره راهنمايي و بالاتر بودند؛ و تنها حمله هوايي، نوشته حسين داريان به بچه هاي دوره دبستان اختصاص سال 1359 ، با انتشار تنها هشت كتاب، سالي كم بار در عرصه كتاب هاي داستان مربوط به دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان بود. اما اين، امري طبيعي بود: جنگ تحميلي از شهريور اين سال آغاز شد. بنابراين اولاً دفاع مقدس، موضوعي كاملاً بديع و بي سابقه براي نويسندگان ما بود؛ كه تا مي خواستند با آن آشنا و مانوس داشت.
به لحاظ حجمي نيز، مجموع صفحه هاي كتاب هاي منتشره به ثبت رسيده در اين سال، حدود 230 صفحه بود؛ كه بسيار ناچيز به شمار مي رود.1360 ؛ انتشار بيشترين آثار ماندگار سال 1360 با انتشار 18 عنوان ، چه به لحاظ كميت و چه از نظر كيفيت، اگر نگوييم پربارترين لااقل يكي از سال هاي پربار ادبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان بود. همچنان كه از نظر تعداد عناوين تازه انتشار يافته تا سال 1374 (پانزده سال پس از جنگ تحميلي) در صدر قرار دارد.
در اين سال شاهد آثاري از چهره هاي شناخته شده- تا آن زمان- در اين عرصه ، همچون غلامرضا امامي، مصطفي رحماندوست، رضا رهگذر(سرشار) ، سيروس طاهباز و محمود گلابدره اي هستيم. ضمن آنكه بيشترين تعداد داستان هاي بلند مربوط با اين عرصه تا سال 1376 – به مدت هفده سال- در همين سال منتشر شده است. هر چند اين داستان ها، لزوماً طولاني ترين اين آثار نيستند.
از اواخر شهريور سال 59 تا اين سال فرصتي براي اهل قلم فراهم آمد، تا نوشته هاييقابل قبول و ماندگار در اين زمينه بيافرينند و راهي بازار نشر كنند؛ به گونه اي كه هم اكنون نيز، پس از گذشت حدود بيست سال، برخي از اين داستان ها(همچون اسماعيل اسماعيل و مهاجر كوچك) از سوي اهالي فن، جزو بهترين داستان هاي بلند دفاع مقدس براي نوجوانان محسوب مي شوند.

1361 ؛ كم مايه و كم بار
در سال 1361 هرچند لااقل ده كتاب در زمينه دفاع مقدس، براي كودكان و نوجوانان منتشر شد، اما از نظر كيفي، سالي بسيار كم بار در اين عرصه بود. در اين سال تنها شاهد حضور دو چهره نسبتاً با سابقه ادبي- تا آن زمان –(ناصر ايراني و سيد حسين ميركاظمي) در اين زمينه بوديم. با اين رو، آثار منتشره از اين دو (ديدارهايي از جبهه آتش و خون و مي روم جبهه تا جنگ را تمام كنم) نيز، اگرچه متعهدانه بودند، اما در آن سطح قابل تامل كه به آنها ارزش ماندگاري و دوام را بدهد، نبودند. (جز اين دو، مي توان از منصوره شريف زاده، رضا شيرازي و محمد نوري زاد نام برد؛ كه هر چند در آن سال چندان نام آشنا نبودند، اما در سال هاي آتي با ارائه آثار بعدي، به چهره هايي آشنا در عرصه ادبيات تبديل شدند.) ديدارهاي از جبهه آتش و خون، حاصل يك سفر كوتاه مدت داوطلبي اداري ناصر ايراني به برخي از شهرهاي جنگ زده و قرارگاه هاي پشت خط مقدم جبهه بود. اين اثر، حالت يك گزارش حاوي مصاحبه هايي گذرا با رزمندگان و اهالي مناطق پيشگفته را داشت. در واقع، يادداشت هاي نويسنده از اين سفر بود، كه با تنظيم فعلي، درحد يك كار روزنامه اي يك بار مصرف به نظر مي رسيد. اما چاپ آن به صورت كتاب براي يك بار، در آن شرايط ويژه جنگي، شايد عملي لغو نبود. خاصه اينكه نام آشنا بودن نويسنده و اعتبار ناشر ( كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان) نيز، اين اقدام را بيشتر توجيه مي كرد.
مخاطبان اين كتاب، جوانان و عموم مردم بودند. اما ظاهراً اين سفر، اين حسن را براي نويسنده كتاب داشت كه بعدها انگيزه او در نوشتن و انتشار داستان ها بلند راه بي كناره و عروج (هردو، 1363 ) شد. اما مخاطبان اين آثار نيز جوانان و سنين بالاتر بودند. علاوه بر اين ها، هر چند از همان ابتداي جنگ تحميلي، مصاحبه ها،گزارش ها و سفرنامه هاي متعددي در اين باره در مطبوعات منتشر شده بود، اما ديدارهايي از جبهه آتش و خون، اولين اثر منتشره به صورت كتاب، از يك نويسنده در اين زمينه تا اين سال بود. در 1361 ، همچنين جنگي به نام جنگ، حاوي آثار كودكان و نوجوانان، راجع به دفاع مقدس، توسط كانون پرورش فكري كودكان منتشر شد. ضمن اينكه جنگ ديگري از همين سنخ هم، به نام دلم براي آبادان مي تپد از سوي كانون دانش آموزان ايران (وابسته به حزب توده) انتشار يافت.
اولين اثر داستاني نيمه مستند راجع به قهرمانان شهيد جنگ نيز كه درباره خلبان شهيد،، شيروردي بود در همين سال منتشر شد. اين كتاب، به لحاظ ساخت و پرداخت، بسيار بتدايي بود. اما در نوع خود، اولين و بديع محسوب مي شد.

1362 نخستين داستان جانبازي و گزارش
در اين سال شانزده عنوان كتاب جديد در زمينه دفاع مقدس منتشر شد؛ كه دو عنوان آن (شهادت 1و 2) را جنگ هايي حاوي گزيده سخنان ائمه (ع) و بزرگان دين و نيز نوشته هاي كودكان و نوجوانان درباره شهادت تشكيل مي داد.
در سال 1362 نيز شاهد اثري از چهره هايي چندان شاخص در اين عرصه نيستيم. در اين سال، مهدي رسولي دومين داستانواره خود را راجع به جنگ ، تحت عنوان آنها چه گناهي داشتند را منتشر كرد؛ كه در شناسنامه اش شمارگان چاپ اول آن100/000 نسخه ذكر شده بود، و در ميان كتاب هاي مربوط به دفاع مقدس تا اين زمان از اين نظر در نوع خود بي نظير بود. همچنين سيدمهدي شجاعي كه پيشتر عمدتاً در عرصه ادبيات داستاني بزرگسالان فعال بود، با انتشار جاي پاي خون، در واقع فعاليت قلمي خود را براي كودكان و نوجوانان آغازكرد. نوشته كوتاه مذكور، مقاله واره اي تخيلي از زبان رنگ سرخ- رنك خون و گل- در ارتباط با انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي بود. اين اثر هر چند ارزشي تبديل شدن به يك كتاب مستقل را نداشت، اما به خاطر زاويه ويژه نگاهش به موضوع خون و جنگ، در نوع خود از تازگي خاصي برخوردار بود.(اين شيوه نگاه و بيان يازده سال بعد، توسط مرتضي سرهنگي پي گرفته و منجر به نگارش كتاب اسم من چفيه است شد.) اولين داستان هايي كه در آنها قهرمان اثر به واسطه جنگ دچار معلوليت جسمي و نقص عضو مي شود، در همين سال انتشار يافتند. اين داستان ها عبارت بودند از از زينب برايم بنويسيد و انفجار، نوشته رضا شيرازي و خانه چوب كبريتي، به قلم فروزنده خداجو. در مجموع مي توان گفت تقريباً هيچيك از آثار منتشره در اين سال، حتي تا يك دهه بعد، دوام نياوردند و به تجديد چاپ نرسيدند.

1363 ؛ تعادل نسبي
در اين سال، دوازده عنوان كتاب نثر ادبي در مورد دفاع مقدس منتشر شدكه يك عنوان آن يعني خاطرات جنگ ( 1)، حاوي خاطره هاي كودكان و نوجوان از جنگ بود. كتابي ديگر از اين مجموعه، محمد مين ياب نوشته م. خوشدل بود كه در زمان انتشار آن نويسنده اش به شهادت رسيده بود. همچنين جعفر ابراهيمي (شاهد)، شاهد نام آشناي كودكان و نوجوانان در سال 63 صاحب دو عنوان كتاب در زمينه با اسامي كبوتر و گل باغ آشنايي بود؛ كه هر دو، داستان هايي كوتاه با ساخت روايي بودند. اما اين داستان ها به خلاف شعرهاي اين شاعر، آثاري قابل اعتنا نبودند؛ و اگر از اعتباري ادبي او نمي كاستند، چيزي به آن نمي افزودند.
شاعر ديگري كه در اين سال اقدام به انتشار مجموعه داستاني در اين زمينه براي كودكان كرد، مصطفي رحماندوست بود. او كه پيشتر نيز طبع آزمايي هايي در عرصه داستان نويسي براي كودكان و نوجوانان داشت، اين بار داستان هاي كوتاهي را كه طي يكي دو سال قبل در مورد دفاع مقدس نوشته و در مجله كيهان بچه ها به چاپ رسانده بود، به صورت مجموعه اي همراه با تصاوير رنگي، با نام صداي پنجره منتشر كرد. تعداد داستان ها رواني نثر، اسلوب مشابه داستان هاي كتب درسي ابتدايي، نوعي لطافت و تازگي نسبي نگاه نهفته در داستان ها و شكل ظاهري قابل قبول كتاب باعث مي شدند كه بيان روايي و ساختمان نه چندان محكم و بعضاً غير فني داستان ها، زياد خود را به رخ خواننده معمولي نكشند، و اين مجموعه در آن زمان بتواند جاي خو د را در ميان مخاطبانش باز كند.
اثر ديگر بالنسبه قابل اشاره سال 1363 در اين زمينه قصه هاي جنگ اثر مشترك دوازده تن از نويسندگان عرصه ادبيات كودكان و نوجوانان است كه به همت حسين فتاحي گرد آمده بود. اين داستان ها كه تقريباً همگي قبلاً به طور پراكنده در مطبوعات خاص اين گروه هاي سني به چاپ رسيده بودند، البته از يك سطح يا حتي مخاطبان گروه سني واحدي برخوردار نبودند. (برخي از آنها بعدها در مجموعه مستقل اين1364؛ يكي از سترون ترين سالهاي ادبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان بود. در اين سال هيچ كتابي در اين زمينه، براي گروه هاي سني د و ه منتشر نشد. براي ساير مقاطع سني نيز تنها چهار كتاب كوچك انتشار يافت؛ كه از آن ميان، تنها اثر قابل ذكر ، موفرفري نوشته شهلا بارفروش بود. نويسندگان به چاپ رسيدند) اما قصه هاي جنگ، در مجموع، در زمان خود كاري قابل قبول و وزين و يكي از قبل طرح ترين كناب هاي دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان اين سال بود. از جمله كتاب هاي متعهدانه مرتبط با جنگ براي گروه سني نوجوانان كه در سال 1363 منتشر شد، روزهاي امتحان نوشته عموزاده خليلي بود.
اما طولاني ترين اثر اين سال، داستان بلند عروج نوشته ناصر ايراني بود. اين اثر را، در واقع نمي توان ويژه حتي گروه سني ه (دبيرستان) دانست. اما با اندكي اغماض از نظر دورنمايه و به خاطر ساختار سرراست و پرداخت و نثر روانش قابل توصيه به اين گروه سني است. ضمن اينكه هر چند اثر فوق العاده محسوب نمي شود، اما ساختار و پرداختي شسته رفته و قابل قبول، محتوايي مثبت و متعهدانه دارد.

1364 ؛ افت كامل
1364 ؛ يكي از سترونت رين سال هاي ادبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان بود. در اين سال هيچ كتابي در اين زمينه، براي گروه هاي سني د و ه منتشر نشد. براي ساير مقاطع سني نيز تنها چهار كتاب كوچك انتشار يافت؛ كه از آن ميان، تنها اثر قابل ذكر ، موفرفري نوشته شهلا بارفروش بود. در اين اثر نيز، مانند بسياري از داستان هاي نويسندگان جوان، حتي نام شهر جنگ زده محل وقوع ماجرا، ذكر نمي شود. منطق و روابط علي و معلولي حاكم بر داستان در مواردي مخدوش است؛ و فقدان وحدت موضوع آن را رنج مي دهد. شخصيت پردازي داستان، بخصوص در مورد دخترك صاحب موفرفري ضعيف است. همچنين در هنگام تخليه شهر توسط اهالي، نشانه اي از تلاش مردم براي مقاومت در برابر شمن- آن گونه كه در واقعيت وجود داشت- مشاهده نمي شود. با اين همه ظاهر خوب كتاب بخصوص تصاوير متعدد رنگي و صفحه آرايي قابل قبول آن، و نيز اعتبار ناشر(امير كبير) همچنين اصلي بودن موضوع محوري داستان در آن برهه (دفاع مقدس) براي جامعه، باعث مي شوند كه كتاب در زمان انتشار خود قابل قبول تحمل نمايد.
علاوه بر اين ها ، در سال 1364 كتاب ديگري به نام پيروزي براي كودكان منتشر شد؛ كه هر چند بيان تفصيلي و تصويري آيه اي از قران مجيد است و ارتباطي مستقيم با جنگ تحميلي ندارد. اما از آنجا كه به طور كلي به جنگ مومنان مسلمان با دشمنانشان ارتباط مي يابد و درونمايه آن اميد بخشي به مجاهدان راه حق است، در اين بحث به آن اشاره شود. اين اثر به ابتكار مهدي معيني، با متني در مجموع چند سطري و تصاوير متعدد رنگي زيبا، كار علي اكبر صادقي، روي كاغذ گلاسه ، با چاپي شكيل انتشار يافت؛ و حاصل سرمايه گذاري كانون پروش فكري كودكان و نوجوانان بود.
آخرين كتاب منتشره در اين سال، پسر شجاع به جبهه مي رود كار مصطفي وجداني بود. اين كتاب كم حجم، آميزه اي از متن و نقاشي است، كه كودك مخاطب بايد تصاوير آن را رنگ كند. پرواضح است كه چنين نوشته اي نه داراي ارزش ادبي ست و نه به معني درست كلمه در مقوله ادبيات داستاني مي گنجد. اما به عنوان اولين كتاب سرگرم كننده منتشره در زمينه دفاع مقدس براي مقطع هاي سني مورد بحث قابل اشاره است.

1365 ؛ كم تعداد، اما قابل اعتنا
سا ل 1365 نيز از نظر كميت، تفاوتي قابل توجه با دو سال قبل از خود نداشت. در اين سال تنها شش كتاب داستان درباره دفاع مقدس، براي گروه هاي سني مورد بحث ما منتشر شد. يكي از اين آثار دستچيني از داستان هاي كوتاه پيشتر چاپ شده درمطبوعات و جنگ هاي مختلف بود، كه با ظاهري بسيار نادلچسب و غير هنري ، تحت عنوان سيماي جنگ در آثار كودكان و نوجوانان، از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انتشار يافت؛ و به اشتباه بزرگسالان را نيز شامل مي شد.
كتاب ديگر، كبوترپر نام داشت و نوشته مهدي معيني بود. اين اثر، شرح يك بازي ساده است؛ كه مانند اكثر كارهاي قبلي نويسنده اش، تنها وجود يك نكته در آن، جالبش مي كند. اما در قد و قواره يك كتاب حتي براي سنين پايين نيست. يكي از كتاب هاي داستان شاخص اين سال، مجموعه داستان هاي پوتين هاي گشاد نوشته مهدي حجواني بود. اين كتاب در عين حال اولين اثر منتشره از نويسنده آن بود، شامل سه داستان دشمن آن بالا در انتظار است، پوتين هاي گشادو يادگاري بود.

1366 ؛ بي رونق ترين سال
سال 1366 ، بي رونق سال ادبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان بود. در اين سال فقط دو عنوان كتاب تازه در اين زمينه منتشر شد.
يكي از اين دو كتاب بلند صالح، نوشته محبوبه سحر(طاهره ايبد) بود؛ كه در عين حال نخستين اثر مستقل چاپ شده از او نيز به شمار مي رفت. با اين همه اين داستان به اين سبب كه از زوايه اي نسبتاً تازه به جنگ نگريسته بود، و در عين حال به عنوان كارگروهي كلاس آموزش داستان نويسي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ارائه شده و در نتيجه پيش از چاپ مورد نقد و حك و اصطلاح لازم قرار گرفته بود، قابل تامل به نظر مي رسد.
در ميان دو اثر منتشره در اين سال گل سرخ پيروزي، نوشته امير مراد حاصل ، كه با شمارگان بسيار بالاي- بالا براي يك ناشر خصوصي- چهل هزار منتشر شده بود، درنگي بيشتر را مي طلبيد.
با پذيرش آتش بس در جنگ تحميلي از سوي ايران در نيمه دوم سال 1367 ؛ پس از هشت سال جنگ تمام عيار، دوراني جديد در كشور و به تبع آن در ادبيات داستاني آغاز شد. مبدا اين نقطه عطف تاريخي در زمينه مورد بحث ما را بايد سال 1368 و حتي اندكي بعد از آن در نظر گرفت. چه تا تحول هاي اجتماعي پديد آمده ناشي از شرايط جديد، در كشور نمود آشكار بيايند و سپس از طريق نويسندگان دروني شوند و در قالب آثار داستاني عرضه گردند، لااقل به يكي دو سال زمان نياز است.

1367 ؛ چند اثر به يادماندني
پس از چند سال افت و ركود در اين عرصه سال 1367 را بايد جزو سال هاي خوب ادبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان به شمار آورد. در اين سال البته تعداد آثار تازه از هشت عنوان تجاوز نكرد. اما در ميان همين معدود عناوين ، شاهد چند اثر خوب به ياد ماندني بوديم. برترين اين آثار آتش در خرمن نوشته حسين فتاحي بود؛ كه با كتابي از جعفر ابراهيمي (شاهد) مشتركاً به عنوان كتاب هاي داستاني برگزيده سال براي نوجوانان از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي شدند(متاسفانه در تبليغ هاي صورت گرفته ، موضوع به گونه اي وانمود شده است كه گويا اين كتاب، مستقلاً و به تنهايي به عنوان اثر برگزيده سال 67 معرفي شده است.) آتش در خرمن، به چند سبب، اثري در خور تقدير بود: نخست اينكه : با 140 صفحه طول، يكي از بلندترين داستان هاي تاليفي در اين زمينه ، تا آن تاريخ به شمار مي رفت. ديگر اينكه: موضوع و فضايي تازه را محور كار خود قرارداده بود.
سوم: داراي حركت، هيجان و ماجراهايي قابل توجه و در خور اقتضاي سنين مخاطبان خود بود.
چهارمين خصيصه، نگاه رون و مثبت آن به موضوع دفاع مقدس بود. سرانجام اينكه: درحد خود، از تركيب و نثري قابل قبول برخودار بود.

1368 : و آنگاه رزمندگان قلم به دست گرفتند.
با پذيرش آتش بس در جنگ تحميلي از سوي ايران در نيمه دوم سال 1367 ؛ پس از هشت سال جنگ تمام عيار، دوراني جديد در كشور و به تبع آن در ادبيات داستاني آغاز شد. مبدا اين نقطه عطف تاريخي در زمينه مورد بحث ما را بايد سال 1368 و حتي اندكي بعد از آن در نظر گرفت. چه تا تحول هاي اجتماعي پديد آمده ناشي از شرايط جديد، در كشور نمود آشكار بيايند و سپس از طريق نويسندگان دروني شوند و در قالب آثار داستاني عرضه گردند، لااقل به يكي دو سال زمان نياز است.
درسال 1368 در مجموع ده عنوان كتاب جديد در قلمرو ادبيات داستان كودكان و نوجوانان منتشر شد. يكي از ويژگي هاي بارز آثار منتشره در اين سال اين بود كه نويسندگان آنها، همگي به لحاظ توانايي در امر داستان نويسي، در سطح متوسط و بالاتر قرار داشتند. به عبارت ديگر، در سال 68 تقريباً شاهد انتشار هيچ كتاب مبتذل يا حتي بي ارزش در اين عرصه نبوديم. به عكس هرگروه از آثار منتشره در اين سال، به رغم انتقادهايي كه ممكن است بتوان بر آنها وارد كرد، از جنبه اي داراي لاقل يك خصوصيت قابل توجه و تامل بودند.
از جمله خصيصه هاي آثار اين سال حضور فعال و چشمگير دو نويسنده تازه نفس رزمنده آشنا با جبهه و جنگ، يعني محسن پرويز و علي آقا غفار در اين عرصه بود. اين دو، كه پيشتر، از گردانندگان و پاهاي ثابت مجله نهال انقلاب نشريه ويژه كودكان و نوجوانان سپاه انقلاب اسلامي- بودند با دو مجموعه داستان مشترك و سه مجموعه داستان مستقل(دو كتاب متعلق به آقا غفار و يك كتاب متعلق به محسن پرويز)، سهمي قابل توجه از كتاب هاي منتشره اين سال- حدود نيمي از آن- را به خود اختصاص دادند.
با توجه به اين كه تقريباً همه نويسندگان پيشين اين عرصه يا به كلي از جبهه و جنگ به دور بودند و يا حداكثر مدتي كوتاه آن هم اغلب به شكلي جهانگردوار(توريستي) و كوتاه مدت در مناطق جنگي به سر برده بودند، ورود اين دو و امثال آنها به اين حوزه ، تعداد قابل توجهي داستان هاي واقعاً واقعيتگرا راجع به خود جبهه و جنگ را وارد دفاع مقدس ويژه نوجوانان كرد، و هوايي تازه را به درون اين قلمرو جاري ساخت. در اين سال، از دانشجو معلم و رزمنده بسيجي شهيد، حبيب غني پور نيز مجموعه داستاني به نام گل خاكي منتشر شد، كه عمده اي از داستان هاي آن، به دفاع مقدس ارتباط داشت.از سيد مهدي شجاعي ، كاري بايد كرد انتشار يافت. تصاوير كتاب چنين القا مي كند كه گويا مربوط به شهيد نامدار نوجوان ،حسين فهميده است. حال آنكه واقعيت اين است كه اين قطعه انشاگونه ، كه از زبان يك نوجوان روايت شده است، مطلبي بسيار كلي است، كه جز مشابهت عمل نوجوان مذكور در انفجار يك تانك دشمن با اقدام متهورانه شهيد فهميده در همين مورد ارتباطي با آن قهرمان بزرگ ندارد.
نثر و بيان نوشته ، نسبت به سنين مخاطبان خوب است. اما اين اثر را نمي توان داستان قمداد كرد. ضمن آنكه، با توجه به زمان انتشارش، فاقد تازگي در نگاه و موضوع است.در اين سال، همچنين شاهد انتشار كتاب گريه من از مهدخت كشكولي بوديم؛ كه تلاشي خام و ناموفق در ارائه داستاني واقعيتگرا با جنبه نمادين درباره جنگ تحميلي بود.
محمدرضا كاتب، نويسنده جواني كه چندي را نيز به عنوان بسيجي در جبهه جنگ به سر برده بود، در اين سال نخستين مجموعه داستان خود، جاي شما خالي را با كه از قضا، همه داستان هاي آن درباره دفاع مقدس بود، انتشار داد.
كتاب داستان بحث انگيز ديگر منتشره در اين سال، اينجا خانه من است، نوشته مجيد راستي بود. مجيد راستي ، نوشتن براي كودكان و نوجوان را از حدود دو سال پيش از انقلاب آغاز كرد؛ و پس از انقلاب نيز شاهد انتشار آثاري معدود از او، در اين قلمرو بوديم. نكته قابل توجه داستانواره اينجا خانه من است، روايت سرتاسر مطالب از زبان روح يك پسر بچه شهيد در جريان بمباران شهرها در دوران جنگ تحميلي است؛ زاويه ديدي كه در اين عرصه، براي اولين و آخرين بار، در اين اثر مورد استفاده قرار گرفته بود.

1369 ؛ كم تعداد و معمولي
در اين سال هر چند تعداد عناوين چاپ اول منتشره داستان هاي دفاع مقدس براي كودكان و نوجوانان، به كمي بيش از نصف سال پيش از خود تقليل يافت. اما باز، نسبت به برخي از سال هاي قبل تر وضعيت اندك بهتري داشت.
از ميان هشت كتاب منتشره شده در اين سال ، سه عنوان متعلق به كساني بود كه در طول ساليان دفاع مقدس خود، دوراني، به عنوان بسيجي نظامي يا جهادگر ، در جبهه ها حضور مستقيم و بي واسطه داشته بودند.
اين سه تن عبارت بودند از محمد نوري زاد- عضو گروه تلويزيوني جهاد سازندگي- با مجموعه سه داستاني پنجشنبه، محمدرضا بايرامي، رزمنده- سرباز، با داستان بلند عقاب هاي تپه شصت، و داوود اميريان – بسيجي جواني كه با مجموعه خاطرات خداحافظ كرخه، شاهد اولين حضور او در عرصه قلم و نوشتن بوديم. از قضا، با وجود برخي ضعف ها در آثار باز قابل تامل ترين كتاب هاي اين سال متعلق به اين سه نفر بود.از مجموعه پنجشنبه تنها يكي در مناطق جنگي و با حضور دشمن متجاورز مي گذشت. نوري زاد فردي مبتكر است. نگاهي معمولاً تازه- نسبت به زمان انتشار آثارش- به موضوع كار خود دارد؛ و لطافت و حس انساني ويژه اي در اين نگاه هست. اما ظاهراً به اندازه كافي روي ساختار فني اثر خود دقت نمي كند و براي آن وقت نمي گذارد.
خداحافظ كرخه اميريان در واقع مجموعه خاطره هاي يك نوجوان است، از ابتداي جذبش به بسيج و سپس نحوه آموزش ديدن و اعزام او به جبهه، و آنچه كه در آن جا با آن روبرو شده است. اين اثر، مانند همه خاطره هاي از اين دست به خاطر استناد ، صداقت نهفته در آن و نكات بعضاً تازه و جالبي كه در خلال ماجراهايش مطرح شده است، در نوع خود خواندني و قابل توجه است. اما به هر حال داستان يا حتي مجموعه خاطره اي داراي ساختار و پرداخت حرفه اي هم نيست. قابل تامل ترين اثر اين سال را مي توان عقاب هاي تپه شصت نوشته محمدرضا بايرامي به شمار آورد.


1370 ؛ قابل قبول
در اين سال 9 كتاب جديد در زمينه و قلمرو مورد بحث ما انتشار يافت. در ميان اين كتاب ها شاهد دو اثر از رزمندگان ديروز و قلم به دستان امروز (داوود اميريان و علي آقاغفار) بوديم: داوود اميريان همچنان به انتشار خاطرات خود از جبهه و جنگ ادامه داد، و علي آقا غفار داستان بلند گل هاي سرخ كاغذي را منتشر كرد.
صابر امامي كه با شعر آغاز كرده و بيشتر شهرت او نيز در اين زمينه بود، داستان بلند پرنده آمد و رفت را، كه درباره مشكلات پسري نوجوان از يك خانواده مهاجر جنگ مجيد راستي ، نوشتن براي كودكان و نوجوان را از حدود دو سال پيش از انقلاب آغاز كرد؛ و پس از انقلاب نيز شاهد انتشار آثاري معدود از او، در اين قلمرو بوديم.
نكته قابل توجه داستانواره اينجا خانه من است، روايت سرتاسر مطالب از زبان روح يك پسر بچه شهيد در جريان بمباران شهرها در دوران جنگ تحميلي است؛ زاويه ديدي كه در اين عرصه، براي اولين و آخرين بار، در اين اثر مورداستفاده قرار گرفته بود. تحميلي است، منتشر كرد.
اميرحسين فردي نويسنده كم كار و اما اصيل و توانا ، اولين كتاب داستان خود راجع به جنگ تحميلي را انتشار داد. اين اثر، يك دنيا پروانه نام داشت و داستاني كوتاه درباره جنگ شهرها بود؛ كه در 20 صفحه قطع خشتي همراه با تصويرهاي رنگي براي گروه سني ب تدارك ديده بود.
دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري از پيشتازان و پركارترين مراكز اين عرصه، به دنبال برگزاي يك مسابقه ابتكاري سراسري در سال 1369 ، در اين سال بيست مجلد گزيده اين آثار را، زير عنوان شب هاي بمباران ، با بازنويسي – به تناوب- داوود غفارزادگان و محمدرضا بايرامي منتشر كرد. اين مجموعه حاوي خاطره هاي كودكان و نوجوانان ميهن اسلامي، از شب هاي حمله هوايي به شهرهاي كشور بود.
اولين گزارش سفر به مناطق جنگي ويژه نوجوان كه حاوي مصاحبه هايي با نوجوانان رزمنده نيز بود، در اين سال انتشار يافت. اين كتاب سفر به جنوب نام داشت و كار محمدرضا سرشار بود. خلبان كوچولو ، نوشته داوود غفارزادگان در كل، جنگ را مذموم مي شمرد ، اما گناهش را به گردن آغاز گران ، يعني رژيم متجاوز عراق مي دانست. همچنين ، حساب بچه هاي (مردم) دو كشور را ، از بقيه جدا مي كرد، و به دوستي بين آنان – صرف نظر از جنگ بين نظاميانشان – تاكيد مي ورزيد. اين كتابمصور، براي كودكان منتشر شد. در ميان همه اين آثار اما، تنها دو كتاب، مسائل پس از دوران آتش بس از محور خود قرار داده بودند؛ كه از قضا هر دو نيز داستان بلند بودند. يكي از آنها گل هاي سرخ كاغذي بود؛ كه بخشي از آن، به موضوع آزادي اسيران جنگي ايران از بند رژيم عراق، و بازسازي مناطق جنگ زده اختصاص داشت.
اثر ديگر، راز جنگل سبز، نوشته ناصر ايراني بود. اين كتاب كه حاوي سومين داستان بلند ناصر ايراني راجع به جنگ تحميلي است، نوجواني را محور قرار داده ، كه در اثر بمباران هواپيماهاي دشمن، كليه اعضاي خانوداه اش را از دست داده، و دچار افسردگي و ديگر عوارض رواني حاد ناشي از اين سانحه شده است. عموي اين پس نوجوان كه جنگلبان است، براي مدتي او را با خود به جنگل مي برد. در آنجا ، پسر با بچه آهويي آشنا مي شود كه پدر ومادرش به دست شكارچيان بي رحم و قانون نشناس كشته شده اند. مؤانست با اين بچه آهوي كوچك و پرستاري از آن در دامان بكر و زيباي طبيعت ، به تدريج باعث مداواي روحي پسر نوجوان و بازگشت او به زندگي عادي مي شود.
در سال 1371 با انتشار 9 عنوان كتاب جديد داستاني در زمينه دفاع مقدس، بيانگر آن است كه با گذشت چهار سال از پذيرش آتش بس، جنگ و تبعات آن نه تنها از ذهن و خاطره مردم و نويسندگان ما رخت برنبسته، بلكه همچنان يكي از مشغله هاي مهم ذهني آنان است. برخي از اين آثار ، همچون فرداي روشن، نوشته مراد حاصل ديگر از پرستو ها خبري نيست ، اثر محسن پرويزو وقتي پرنده ها پرواز كردند ، كار محمدرضا يوسفي، همچنان در حال و هوا و با مضامين جنگ اند.
راز جنگل سبز هر چند تنها به روي منفي و تيره جنگ تحميلي ( عوارض رواني زيانبار ناشي از آن) پرداخته ، اما در نهايت ، با پايان روشني كه به آن ختم شده ، به نوعي تعادل رسيده است. تا آنجا كه در مجموع ، به اثري خواندني ، قابل توصيه، و به يادماندني در اين عرصه تبديل شده است. با اين اوصاف ، در مجموع و با مقايسه با برخي سالهاي پيش 1370 را مي توان سالي قابل قبول در زمينه مورد بحث به شمار آورد.

1371 ؛ ظهور فضاي پس از آتش بس
در سال 1371 با انتشار 9 عنوان كتاب جديد داستاني در زمينه دفاع مقدس، بيانگر آن است كه با گذشت چهار سال از پذيرش آتش بس، جنگ و تبعات آن نه تنها از ذهن و خاطره مردم و نويسندگان ما رخت برنبسته، بلكه همچنان يكي از مشغله هاي مهم ذهني آنان است. برخي از اين آثار ، همچون فرداي روشن، نوشته مراد حاصل ديگر از پرستو ها خبري نيست ، اثر محسن پرويزو وقتي پرنده ها پرواز كردند ، كار محمدرضا يوسفي، همچنان در حال و هوا و با مضامين جنگ اند. اما موضوع و فضاي حاكم بر چهار كتاب ديگر، مربوط به ساليان پس از پذيرش آتش بس است.
آزاده ، نوشته مازيار تهراني، يكي از از اين آثار است؛ كه به موضوع آزادي اسرا در بعد از آتش بس پرداخته است.
در مجلد پي در پي 1و 2 از مجموعه اگر به جبهه مي رفتم ، گزيده و گرد آورده شده آثار نوجوانان شركت كننده در يك فراخوان فرهنگي به همين نام از سوي دفتر هنر و ادبيات مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي است؛ كه به ترتيب توسط محمدرضا بايرامي و داوود غفارزادگان بازنويسي شده اند. اين آثار، بيانگر آرزوهاي نوجواناني است كه در دوران جنگ ، سن و سال آنان، اقتضاي شركت در دفاع از انقلاب و ميهنشان را نداشته، و حسرت همگامي بارزمندگان اسلام در آن برهه ، بردلشان مانده است. اين قبيل آثار ، هر چند ممكن است خوانندگاني چنداني نداشته باشند ، اما نفس برگزاري چنين فراخواندن ها و انتشار اين گونه آثار به سهم خود موجب مي شود كه حماسه مقاومت دليرانه مردم ما و رزمندگان جان بركفمان، در پيچ و خم مسائل روزمره، به باد فراموشي سپرده و گم نشود. در ميان كتاب هاي منتشره در اين سال، شاهد داستان لطيف از يك تصويرگر سابق كتاب هاي كودكان و نوجوانان نيز هستيم؛ كه جاي خود، اثري خواندني است. اين اثر، يك دانه زيتون، يك دانه خرما نام دارد و اولين داستان منتشره شده از مهدي مجتهد است.

1372 ؛ حفظ نسبي توجه به جنگ
در اين سال نير، انتشار هشت عنوان جديد در زمينه مورد بحث ما، نشان دهنده ( حفظ نسبي توجه به اين موضوع بود. از اين تعداد اگر به جبهه مي رفتم(شماره 3 ، با بازنويسي محمدرضا بايرامي ، ادامه مجموعه اي بود كه مجلدهاي 1و 2 آن، درسال پيش منتشر شده بود. اسم من چفيه است، نوشته مرتضي سرهنگي، با نگاه و بياني كودكانه ، به معرفي يكي از مظاهر جبهه و جنگ پرداخته بود، كه با جنگ از فرهنگ اعراب مبارز فلسطيني، وارد فرهنگ پوششي گروهي از مردم ما شد، و اينك نيز، به عنوان پوششي نمادين، و يادگاري ارزشمند از آن زمان ، توسط بازماندگان آن دوران و نيز بسيجيان برخاسته از نسل جديد ، حفظ مي شود. اما ارزشمندترين اثر اين سال از نظر داستاني، مجموعه مشق خاكي نوشته علي اكبروالايي بود؛ كه با نگاهي روشن و ارزشي، توام با طنز وشوخ طبعي در قالب داستان هايي با ساخت و پرداخت قابل قبول ، به اشاعه يادها و فرهنگ جبهه پرداخته شود.
در اين سال همچنين شاهد انتشار مجموعه نامه هايي با عنوان نامه به بچه هاي بوسني بوديم؛ كه از سوي مركز آفرينش هاي ادبي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان طراحي شده و به اجرا در آمده بود. اين كتاب را ، همزمان با اوج گيري نسل كشي مسلمانان توسط صربها ، در بوسني و هرزه گوين انتشار يافته بود، مي توان به عنوان اثري حاشيه اي در امتداد زنده نگهداشتن روحيه حماسه و مقاومت در كودكان و نوجوانان ايراني به شمار آورد.

1373 ؛يك سال خوب
در سال 1373 ، دست كم هفده عنوان و داستان جديد در اين زمينه منتشر شد، كه براي يا مناسب كودكان و نوجوانان بود. اين سال، از نظر تعداد يكي از پربارترين سال ها، از آغاز دفاع مقدس تا آن زمان بود.(از پربارترين اين سال ها ( 1360 ) تنها سه عنوان كتاب كمتر داشت.) براي اين رونق ويژه ، هيچ زمينه و موجب بيروني نمي توان سراغ كرد، جز اين كه لااقل ده عنوان (حدود دوسوم) از اين عناوين حاصل كار چهار مركز دولتي يا نيمه دولتي رسمي بود، كه از اصل براي پرداختن به اينكار پا گرفته بودند. اين چهار مركز، كه معمولاً سفارش دهنده، حمايت كننده و گاه ارائه دهنده طرح هاي ابتكاري در اين زمينه بودند، عبارت بودند از دفتر هنر و ادبيات مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، با هفت اثر، بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس، با يك كتاب، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، با يك عنوان و مركز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس (وابسته به وزارت جهاد سازندگي) با يك اثر.
هر چه از سالهاي دوران دفاع مقدس دور مي شويم نياز به وجود وفعاليت نهادها و مراكزي كه به طور ويژه، متولي پيگري اين امر و حمايت و تشويق و هدايت نويسندگان به سوي خلق چنين آثاري باشند، بيشتر مي شود. اين البته به آن معني نيست كه در نويسندگان متعهد ما، به شكل شخصي و دروني ، التزام به اين كار وجود ندارد يا حتي ضعيف است. مطلب اين است كه وقتي موضوعي ، به ظاهر متعلق به يك دوران سپري شده است و ديگر مساله روز يك جامعه به شمار نمي رود، خود به خود از مركز توجه اغلب نويسندگان و ناشران خارج مي شود و حداكثر ،به صورت موردي حاشيه اي و جنبي در مي آيد. چهار اثر از پنج عنوان باقي مانده نيز هر چند سفارشي يا از حمايت هاي ويژه برخوردار نبودند، اما همگي توسط ناشران دولتي انتشار يافته بودند.
پنج ناشر مورد اشاره، عبارت بودند از كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان، با دو اثر، نشر زلال(وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با يك كتاب، و انتشارات مدرسه (وابسته به وزارت آموزش و پرورش) با يك عنوان. اين موضوع بيانگر آن است كه هر چه از سال هاي دوران دفاع مقدس دور مي شويم نياز به وجود وفعاليت نهادها و مراكزي كه به طور ويژه، متولي پيگري اين امر و حمايت و تشويق و هدايت نويسندگان به سوي خلق چنين آثاري باشند، بيشتر مي شود. اين البته به آن معني نيست كه در نويسندگان متعهد ما، به شكل شخصي و دروني ، التزام به اين كار وجود ندارد يا حتي ضعيف است. مطلب اين است كه وقتي موضوعي ، به ظاهر متعلق به يك دوران سپري شده است و ديگر مساله روز يك جامعه به شمار نمي رود، خود به خود از مركز توجه اغلب نويسندگان و ناشران خارج مي شود و حداكثر ،به صورت موردي حاشيه اي و جنبي در مي آيد. اين در حالي است كه به دليل متعدد، ما نبايد اجازه دهيم كه لااقل به اين زودي ها – تا زماني كه حق مطلب دفاع مقدس از سوي ادبيات ادا نشده است – خاطرات و ارزش هاي اين دوران سرنوشت ساز، به فراموشي سپرده شود.
خصيصه ديگر اين عرصه در سال 1373 اين است كه دست كم شش عنوان از اين آثار،نوشته پنج تن از كساني كه به تفاوت ، از يكي دو سال تا چندين سال را به عنوان خدمت سربازي يا داوطلب بسيجي، در جبهه نبرد بوده، و با دشمن متجاوز جنگيده اند.
اين عده عبارت اند از محمدرضا بايرامي ، يوسف قوجق ، داوود اميريان ، احمد دهقان و محمدرضا كاتب. از اين ميان، احمد دهقان ، با بازنويسي مجلدهاي 1و 2 داستان فرماندهان ،در اين سال ، براي اولين بار ورود اين عرصه شده بود. اين آغاز و ورود ، البته – آن گونه كه در جاي خود شرخ شده خواهد شد- محكم و مقتدرانه نبود. اما داوود اميريان ،كه چهار سال پيش اولين كتاب خاطرات خود را منتشر كرده بود ،اين بار با مجموعه شش داستاني ايرج خسته است، وارد حيطه داستان نويسي شد و نام خود را در اين عرصه به ثبت رساند.
در اين سال احمد عربلو – نويسنده اينك شناخته شده عرصه ادبيات كودكان و نوجونان ، كه ضمن سردبيري مجله رشد نوجوان ، چندي بود سرپرستي بخش كودك و نوجوان دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري را نيز عهده داشت- باز آفريني سه خاطره از سه رزمنده تحت عنوان عمومي حكايت هاي جنگ ( 1) اقدام كرد. اين مجموعه كه از ميان آتش نام گرفته بود، در هر بخش ، حوادثي را كه در يك عمليات براي چند رزمنده پيش آمده بود، با پرداختي داستاني و در ساختاري ساده و سر راست بيان مي كرد.
محمدرضا كاتب ، دست ها پشت گردن را انتشار داد.اين اثر ، داستاني كوتاه بود، كه همراه با تصاوير رنگي متعدد ، روي كاغذ گلاسه ، در 48 صفحه قطع خشتي ، از سوي معاونت تبليغات و انتشارات نيروي زميني سپاه پاسداران منتشر شده بود. با اين ترتيب، سال 1373 را، با حداقل هشت اثر قابل تامل بايد يكي از سال هاي خوب ادبيات دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان به شمار آورد؛ و نقش اصلي را در اين مورد، براي موسسه و نهادهاي دولتي و متولي وغير متولي اين امر، قائل شد.

1374 ؛فقير و كم رونق
اين سال نيز مانند سال 1363 ، از جمله بي رونق ترين سال ادبيات منثور ويژه كودكان و نوجوانان دفاع مقدس ، در طول همه اين سال ها بود. در اين سال ها تنها هشت عنوان كتاب جديد در اين رشته منتشر شد؛ كه سه چهارم آنها نيز از سوي مراكز و نهادهاي متولي اين امر تدارك ديده و سفارش داده شده، يا لااقل مورد حمايت براي چاپ قرار گرفته بودند. ضمن اينكه از اين هشت كتاب، تنها چهار عنوان جنبه داستاني داشت. يكي از اين هفت اثر؛ كتاب خشتي با من نگاه كن بود. كتاب مذكور به ابتكار دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري تدارك ديده شد و مجموعه اي از عكس هاي مستند در مورد دفاع مقدس بود؛كه هر يك در اختيار يك نويسنده قرار گرفته و او برداشت و تاثر خود را در ارتباط با آن در چند سطر بيان كرده بود. در اين سال ،عبدالمجيد نجفي ، نويسنده تبريزي كودكان ونوجوانان، بازنويسي داستاني خود از خاطرات باقي مانده از شهيد مهدي باكري ( از فرماندهان نامدار دوران دفاع مقدس ( فرمانده لشگر عاشورا)) را ، تحت عنوان عكس يادگاري منتشر كرد. مجموعه مذكور به سفارش و با سرمايه گذاري كنگره بزرگداشت سرداران شهيد آذربايجان انتشار يافت. و حاوي دوازده خاطره مستند بازآفريني شده مربوط به اين شهيد بود. اين خاطره ها دوران قبل از ورود شهيد باكري به سپاه را نيز در بر مي گرفت؛ و همراه با تصويرهاي متعدد رنگي، در قطع خشتي، براي كودكان به چاپ رسيده بود. يكي ديگر از كتاب هاي داستاني اين سال، راهيان شط بازنوشته همين نويسنده و به سفارش همان موسسه پيش گفته بود. اين كتاب نيز مربوط به دو تن از سرداران شهيد آذربايجان به نام هاي حميد و مهدي باكري بود، كه براي مخاطبان نوجوان نوشته شده بود.

1375 ؛ تراكم آثار كودكان و نوجوانان
در سال 75 ، دست كم بيست و يك كتاب مستقل در زمينه مورد بحث ما منتشر شد؛ كه از نظر تعداد ، پربارترين سال هاي اين دوره، تا اين زمان بود. يك بررسي اجمالي نشان مي دهد كه از اين تعداد هجده عنوان( سه چهارم كل) توسط ناشران دولتي و نهادهاي انقلابي انتشار يافته است. به عبارت روشنتر: اين رونق را بايد دقيقاً ناشي از دخالت و حمايت اين مراكز دانست. از جمله اين آثار، زنده باد ايران، مجلد چهارم از سلسله كتاب هاي قصه فرماندهان، باز نوشته احمد دهقان بود؛ كه همان ضعف ها و اشكال هاي قبلي كار او را دراين مجموعه را داشت؛ و به طور خاص نيز، در زمره آثار مربوط به كودكان و نوجوانان نمي گنجيد. در اين سال شاهد اولين حضور ناصر نادري، يكي از اعضاي حلقه بچه هاي مسجد جوادالائمه (ع) در اين عرصه ، با مجموعه صداي پاي پيروزي بوديم. اين مجموعه ، كه قطع خشتي ، همراه با تصاوير رنگي ، تحت عنوان فرعي قصه هاي سال هاي جنگ منتشر شده بود، حاوي ده حكايت واره ساده از دوران جنگ تحميلي بود. قهرمان اين حكايت واره ها، پسر يك رزمنده بود. اين آثار، با محور قرار دادن فرزند پسر يك رزمنده جبهه هاي نبرد، وضعيت ويژه زندگي مردم در طول سال هاي جنگ ، در پشت جبهه ، فعاليت هاي آنها براي كمك رساني به جبهه ، كارشكني منافقان در راه دفاع مقدس مردم، و مسائلي مانند اين ها را به تصوير مي كشيد.

1376 ؛ بي نظير، از چند جهت
1376 سال اوج رونق ادبيات منثور دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان در طول بيست سال پس از آغاز جنگ تحميلي در كشور بود. در اين سال ، دست كم چهل و نه عنوان كتاب جديد در اين زمينه منتشر شد؛ كه اين تعداد بيش از عناوين تازه و پررونق ترين سال( 1375 ) و بيست و چهار برابر كل تعداد عناوين تازه كم رونق ترين ( 1366 ) تمام بيست ساله مذكور بود؛ و يك ركورد فوق العاده چشمگير و بي نظير محسوب مي شد.
به اين موضوع ، اگر اين نكته را نيز اضافه كنيم كه از اين چهل و نه عنوان- با تفاوت هايي در رتبه- تقريباً هيچيك بي ارزش و زياد نازل نيستند، متوجه خواهيم شد كه سال 76 كاملاً يك استثنا بود. در پي جويي علت اين رونق استثناني، اولين نكته اي كه جلب توجه مي كرد اين بود كه از اين تعداد، جز يك عنوان (تابستان و غاز سفيد)همگي از سوي نهادها و مراكز متولي و مربوط به موضوع دفاع مقدس يا ناشران دولتي سفارش داده شده ، مورد حمايت قرار گرفته،يا نشر يافته بودند.
پسران جزيره، آواز نيمه شب و زماني براي بزرگ شدن و همچنين بيست و سه+يك ، محصول بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس اند. آن روز در كنار تو، آبي مثل آسمان، آتشي بر جان دشمن، آشنا با موج، پادو،پيراهن سفيد، تا اوج آسمان، چشم جبهه ها، حماسه حاج يونس، خورشيد خانه ما، ميهمان ملايك، خوشه هاي نماز، ميرزا ،دامي براي گل ميخك، دسته پرستوها، زير باران، ستاره اي در زمين ، شاگرد اول كربلاي پنج، قول مردانه، گل ، مرواريد، گمشده، مسافر سرزمين در سال 57 ، دست كم بيست و يك كتاب مستقل در زمينه مورد بحث ما منتشر شد؛ كه از نظر تعداد ، پربارترين سالهاي اين دوره، تا اين زمان بود. يك بررسي اجمالي نشان مي دهد كه از اين تعداد هجده عنوان (سه چهارم كل) توسط ناشران دولتي و نهادهاي انقلابي انتشار يافته است. به عبارت روشنتر: اين رونق را بايد دقيقاً ناشي از دخالت و حمايت اين مراكز دانست.
خاكستري، مهتاب شب سوم، نازنين، نان و ياس، نبرد با تانك ها، هدف قلب دشمن، همدم ياد شما، يك پله بالاتر و يك مرد يك شهر به سفارش كنگره سرداران شهيد استان هاي تهران و كرمان و سيستان و بلوچستان نوشته و توسط همان ها منتشر شده اند.
زير خاك، صداي پوتين ها ، يك آسمان منور، و من جنگ را به چشم خود ديدم، از سوي دفتر ادبيات و هنر مقاومت، و سايه ملخ توسط كارگاه قصه و رمان حوزه هنري انتشار يافته اند. خصيصه چشمگير ديگر كتاب هاي سال 76 اين است كه لااقل هشت عنوان از آنها، داستان بلند هستند. كه از اين نظر، سال 76 ، ركورد دار است. (در اين مورد، حتي آنها كه به ظاهر مجموعه اي از داستان هاي كوتاه به نظر مي رسند، چون همگي داراي شخصيت محوري واحدي هستند، در نهايت داستان هاي به هم پيوسته به حساب مي آيند، نه مجموعه داستان كوتاه. با اين همه ، ما آنها را داستان بلند به حساب نياورده ايم.) گرايش غالب مخاطبي اين آثار ، گروه هاي سني د و ه است. در اين ميان تنها بيست و سه + يك مربوط به كودكان است. همچنان كه در يك ارزيابي كلي در مورد داستان هاي دفاع مقدس نيز، تعداد آثار انتشار يافته در اين زمينه براي گروه هاي سني زير نوجوان كاهش يافته است. البته، پذيرفتني است كه صبغه و جنس موضوع دفاع مقدس چنان است كه بيشتر ، آن را مناسب مقاطع سني نوجوانان و بالاتر مي كند. اما در هر حال ، اين نبايد باعث شود كه از سنين پايينتر غفلت شود. در اين مورد، بايد نسبتي معقول و منطقي را در نظر گرفت. از جمله شاخص ترين داستان هاي بلند منتشره در سال 76 ، سايه ملخ ، نوشته محمدرضا بايرامي است كه در 240 صفحه قطع رقعي ، منتشر شده است.

1377 ؛ سال افت دوباره
اين سال ، تعداد عناوين جديد نسبت به سال قبلش ، افت شديدي پيدا كرد و به كمتر از يك چهارم رسيد. از ميان يازده عنوان كتاب جديد منتشره در اين سال ، آن مرد در باران آمد،شهيد فهميده و نصف كشتي، نصف دريا،هر يك به دلايلي، شاخص تر از بقيه بودند. شهيد فهميده ، نوشته محمدرضا اصلاني ، كتابي 78 صفحه اي در قطع پالتوي بود. اين كتاب جزء مجموعه سلسله زندگينامه هاي منتشره و در دست انتشار دفتر انتشارات كمك آموزشي وزارت آموزش و پرورش (كتاب رشد) بود؛كه هدف آشنايي نوجوانان و جوانان با چهره هاي شاخص تاريخ معاصر ايران در » از نشر آنها ذكر شده بود. قالب اين آثار– و « زمينه هاي مذهبي؛ اجتماعي، علمي،هنري و ورزشي بود و اطلاعاتي تقريباً كامل را، از اين « زندگي نامه وروايي » - از جمله ، شهيد فهميده شهيد ،در اختيار مخاطبان خود مي گذاشت. نصف كشتي، نصف دريا تنها ظاهري كودكانه داشت. ساختار شكل گرايانه آن، درتناقض آشكار با ظاهرش بود؛ و با صرف نظر از ظاهر ، مي شد آن را به دانش آموزان دوره دبيرستان توصيه كرد.
آن مرد در باران آمد، داستاني كودكانه (براي گروه سني ب) از محمد حمزه زاده بود؛ كه در 24 صفحه قطع خشتي ، به صورت مصور رنگي ، به چاپ رسيد. اين داستان كه لوح زرين جشنواره كتاب كودك و نوجوان كانون پرورش فكري سال 1378 را به خود اختصاص داد، از زبان يك دختر بچه دانش آموز كلاس اول دبستان روايت شده است. عموي دخترك نقاشي جانباز( از ناحيه دست راست) است كه تازه از جبهه آمده و در مرخصي ده روزه اي كه دارد، مشغول كشيدن تابلو آب آوردن حضرت ابوالفضل (ع) براي اهل حرم، در صحراي كربلا شده است. پدر دختر نيز رزمنده است و در جبهه به سر مي برد؛ دخترك كه رابطه اي بسيار نزديك و صميمانه با عمويش دارد، در حين كار، گاه سري به عمو مي زند و از او درباره موضوع نقاشي اش پرسش هايي مي كند و پاسخ هايي مي شنود. از جمله اين پرسش ها ، در مورد حضرت عباس(ع) است. دخترك به تدريج چنان در اين موضوع غرق مي شود كه يك شب در خواب، آن حضرت را مي بيند، كه به او آب مي دهد. سرانجام عمو تابلويش را تمام مي كند. او، حضرت عباس(ع) را ، سوار بر اسب در « آن مرد در باران آمد » زير باراني از تير كه بر سرش مي بارد، تصوير كرده و نامش را گذاشته است. اما دخترك ، كه اين را نمي پسندد ، پنهان از چشم عمو، رنگ هاي نقاشي را قاطي مي كند ، تا به خيال خود، به آن مرد (حضرت ابوالفضل(ع) ) آب دهد. تكيه عمده شكلي نويسنده در اين اثر و اثر بعدي اش، سبز آسماني، بر در آميختن مرزهاي واقعيت و خيال ، در ذهن قهرمان كم سن و سال داستان خود، بود.

1378 ؛ بلوغ نويسندگان بسيجي
در سال مورد نظر ، دست كم شانزده اثر در حيطه تحت بررسي ما منتشر شد؛ كه در مقايسه با آمار سال هاي پيش ، بيانگر نوعي اعتدال نسبي بود. بيش از سه چهارم اين عناوين توسط ناشران و مراكز دولتي يا نهادهاي وابسته به نظام منتشر شده بودند؛ و حدود يك سوم از كل عنواين اين سال نيز با قرارداد قبلي و به صورت سفارشي توسط نويسندگان محتلف نوشته شده بودند. دو كتاب از اين آثار ، باز آفريني ماجراي زندگي دو تن از سرداران شهيد استان تهران ، و پنج عنوان حاوي مجموعه خاطره هاي رزمندگان بود. همچنان كه پنج عنوان از اين شانزده عنوان را داستان بلند ، دو عنوان را مجموعه داستان و دو عنوان را داستان هاي مصور تشكيل مي داد.(يك عنوان نيز بين قالب هاي مورد اشاره معلق بود.) از ميان آثار منتشره درسال 78 سه مجموعه خاطره نيز، توسط پنجمين جشنواره ادبيات دفاع مقدس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس ، مورد تقدير قرار گرفته يا برگزيده شدند.
دو اثر تقديري عبارت بودند از باروت و باران ، نوشته عليرضا متولي، و خاطرات سال هاي نبرد ، كار محسن مومني. فرزندان ايرانيم كار نسبتاً حجيم ( 112 صفحه) صميمانه و شيرين داوود اميريان نيز، به عنوان خاطره برگزيده اين سال براي نوجوانان ، معرفي شد.

1379 ؛ در سيطره ناشران دولتي
از بيست كتاب منتشره در سال 79 براي كودكان و نوجوانان در زمينه دفاع مقدس، تنها دو اثر از ناشران خصوصي بود و بقيه توسط ناشران دولتي انتشار يافته بود. از اين ميان، دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري با شش كتاب ، كنگره سرداران و چهارده هزار شهيد استان فارس با چهار كتاب ، انتشارات مدرسه با سه كتاب، نشر صرير (وابسته به بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس) و نشر شاهد(وابسته به بنياد شهيد) هر يك با دو كتاب ، همچنين لشكر چهارده امام حسين(ع) اصفهان با يك كتاب ،به ترتيب بيشترين آثار را در اين زمينه منتشر كرده بودند. به عبارت ديگر، در مجموع سپاه پاسداران با هفت كتاب منتشره ، در صدر قرار داشت. خصيصه بارز ديگر كتاب هاي منتشره در اين سال، غلبه مطلق آثار زندگينامه مستند به زندگي شهيدان داراي شناسنامه و مشخص بود. به طوري كه از اين بيست اثر، پانزده كتاب(هفتاد و پنج درصد) داراي اين خصيصه بودند. اين آثار نيز، جز يكي ، زندگين امه يا زندگينامه داستاني سرداران شاخص وشناخته شده شهيد سپاه پاسداران مربوط به استان تهران يا شهرستان ها بودند.
شش كتاب منتشره توسط حوزه هنري (آقاي شهردار، پاوه سرخ، پرواز سفيد، پروانه در چراغاني، تكه اي از آسمان و معلم فراري) آثاري تكراري درباره شهيدان مهدي باكري ، همت، بروجردي ، عباس بابايي، حسين خرازي و چمران بودند؛ كه مشابه كاملتر و حجيمتر آنها، چند سال بعد پيش از كنگره سرداران وسي و شش هزار شهيد استان تهران منتشر شده بود. كتاب هاي منتشره توسط حوزه ، در مجموع فاقد برجستگي و قوتي خاص نسبت به آن آثار بودند كه به آنها ارزش چاپ را بدهد. تنها فرق اين كتاب ها ، قطع متفاوت، طراحي جلد خوش آب و رنگ تر و حجم كمتر بود.
نكته جالب آنكه، در همين سال، زندگي نامه سه تن از همين شهيدان (شهيد بروجردي، شهيد چمران و شهيد همت) نيز توسط كنگره سرداران و سي وشش هزار شهيد استان تهران در سال هاي قبل درباره همين شهيدان ، در يك فاصله زماني چهار- پنج ساله ، راجع به برخي از اين شهيدان، دست كم پنج كتاب(دومجموعه داستان و دو زندگينامه براي مقاطع سني نوجوانان و يك كتاب براي مقاطع سني كودكان انتشار يافت.
نفس اين كار نه تنها خالي از اشكال، بلكه در جاي خود ، لازم و درست است. اگر بنا باشد آثار بعدي منتشره درباره هر شهيد ، تكرار همان آثار قبلي، بدون هيچ ويژگي بارز و مثبت و تازگي قابل توجه باشد، اهتمام به اين كار تنها يك دفاع بد و زيان آور خواهد بود، كه درمخاطب كم سن و سال چه بسا ايجاد دلزدگي خواهد كرد.
براي جلوگيري از تكرار چنين مسائلي ، به نظر مي رسد آثاري كه بناست راجع به سرداران شهيد انتشار يابند، قبل از چاپ توسط يك ستاد تخصصي واحد مورد بررسي قرار گيرند؛ يا آنكه ناشران دولتي چنين آثاري، درتماس وتبادل اطلاعات مداوم در اين زمينه با يكديگر باشند. اما ابتكار قابل توجه صورت گرفته دراين سال، نگارش و انتشار درباره دختر نوجوان يك پدر و مادر شهيد گمنان « آن مرد در باران رفت » داستان مستند شهرستاني ، به قلم شهرام شفيعي ، توسط نشر شاهد بود. اين دختر با شهادت پدرومادرش ، با فداكاري و روشن بيني تمام بار سنگين تربيت و نگهداري خواهران و برادران متعدد كوچكتر خودرا به عهده مي گيرد و ضمن اين كار به تحصيل خود نيز ادامه مي دهد. اين اثر، با وجود ضعف هاي ساختاري قابل توجهش ، به سبب تازگي موضوع و نوع نگاه به مساله ، در ميان آثار داستاني مستند راجع به شهيدان جنگ تحميلي ، از جذابيتي خاص براي مخاطبان نوجوان برخوردار است. و مي تواند براي ديگر كساني كه مايل اند دراين زمينه كار كنند، نمونه و راهنمايي مناسب باشد. كمبود شديد آثار خلاقه ، از ديگر خصايص منفي آثار منتشره در سال 79 بود.از مجموع كتاب هاي منتشره در اين سال، تنها چهار اثر (بيست درصد) جنبه خلاقه ( غير مستند) داشت؛ كه اين نسبتي بسيار اندك و نگران كننده است. آثار مستند داستاني راجع به جنگ ، هر چند لازم و در جاي خود مفيدند، اما نبايد فراموش كرد كه اين ها تنها جنگ را بايد تشكيل دهند. آنچه در اين زمينه ماندگارتر « ادبيات » درصدي كوچك از است و بيشترين تاثير را دارد، همان آثار خلاق و كاملاً داستاني است.

بررسي موضوعي شهادت
برخلاف آنچه كه در طي دهه هاي اخيردر غرب تبليغ و حتي المقدور اعمال مي شود، داستان هاي مرتبط با دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان ما ، خالي از حوادث و صحنه هايي كه در آنها بلاها و حوادث خشونت باري بر كودكان و نوجوانان نازل مي شود، نيست. در بخش قابل توجهي از اين داستان ها، شاهد شهادت يا جانبازي يكي از اعضاي خانواده ، نزديكان، دوستان يا آشنايان كودك و يا نوجوان داستان ، يا اهالي يك منطقه هستيم.

جانبازي و جانبازان
يكي از قابل تامل ترين مسائل و تبعات جنگ، موضوع جانبازان آن است. به گونها ي كه اگر هم بسياري از مشكلات و آثار باقي مانده از جنگ، به مرور و در طي سالياني پس از آن به پايان برسد يا از ميان برود و به فراموشي سپرده شود،نشانه ها و عواقب از بيست كتاب منتشره در سال 79 براي كودكان و نوجوانان در زمينه دفاع مقدس، تنها دو اثر از ناشران خصوصي بود و بقيه توسط ناشران دولتي انتشار يافته بود. از اين ميان، دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري با شش كتاب ، كنگره سرداران و چهارده هزار شهيد استان فارس با چهار كتاب ، انتشارات مدرسه با سه كتاب، نشر صرير (وابسته به بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس) و نشر شاهد(وابسته به بنياد شهيد) هر يك با دو كتاب ، همچنين لشكر چهارده امام حسين(ع) اصفهان با يك كتاب ،به ترتيب بيشترين آثار را در اين زمينه منتشر كرده بودند. جسمي و رواني جانبازي ، معمولاً باقي مي ماند، و لااقل تا سالياني دراز غير قابل از ياد بردن است. در اين ميان ،به اين سبب كه كودكان ونوجوانان به هرحال بسيار كمتر امكان حضوردرجبهه هاي نبرد رويارو با دشمن را داشته اند، به طور طبيعي، تعداد داستان هاي از اين سنخ ،با قهرمان كوچك يا نوجوان ،چندان زياد نيست.در عوض، شاهد داستان هايي هستيم كه قهرمانان آنها در حمله هوايي،موشكي با توپخانه اي دشمن به مناطق مسكوني، دچار معلوليت و مشكل شدها ند .ضمن آنكه دردسته اي از اين داستان ها ،شخصيت جانباز،پدر يا عضو بزرگتر و موثر ديگر خانواده است. در ادبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودكان ونوجوانان ،اين موضوع معمولاً در چهار شكل نمود يافته است:
1-جانبازي كودكان يا نوجوانان قهرمان داستان،در اثر بمباران و محل سكونت او درپشت جبهه ها يا احياناًداخل جبهه ها .
2- جانباري پدر يا يكي از نزديكان كودك يا نوجوان قهرمان، در جبهه ، وآثار آن بر زندگي او و خانواده اش.
3- در نوع سوم سنخ آثار، قهرمان داستان يا نزديكان او جانباز نيستند. اما از آنجا كه احساس مي كنند خود قادر به انجام كار مهمي براي كمك به جريان مقدس نيستند تصميم مي گيرند با انجام خدمتي براي يك جانباز، دين خود را ادا كنند .
در نوع چهارم، يك جانباز ،با سلوك ونوع رفتارش ،بر شخصي اثر مي گذارد،و او را محتول مي كند. طبيعي است كه مضمون اصلي انواع اول و دوم از اين داستان ها ،چگونگي و مراحل مختلف كنار آمدن كودك يا نوجوان با شرايط جديد پديد آمده در اثر معلوليت جسمي خود يا پدرش يا...،يا احتمالاًنحوه غلبه او يا نزديكان جانبازش بر اين ضعف ومشكل، و به حداقل رساندن تاثير هاي منفي اين وضعيت بر روال عادي زندگي خانوادگي وحرفها ي شان است .
آنچه از يك نگاه اجمالي به اين سنخ داستان ها بر مي آيد،ا ين است كه در داستان هايي كه قهرمان نوجوان آنها جانباز است، اين شخصيت ها با پشت سر گذاردن مراحل يا برخورد با رويدادهايي، سرانجام موفق مي شود با شرايط تازه جسماني اش كنار بيايد و بكوشد همچون زمان پش از جانبازي،ب ه زندگي كم و بيش عادي خود،ا دامه دهد. در داستان هايي كه يكي از شخصيت هاي محوري آنها، جانبازي معمولا بزرگسال است، اغلب،ي كي از اين دو حالت رخ مي دهد: آن شخصيت،ب ا صبر،ا ستقامت، روحيه بالا و پشتكار خود، بر يكي از اطرافيان مسأله دار خود اثر مي گذارد،ب اعث ايجاد تحولي رواني،ا عتقادي يا اخلاقي در او مي شود. يا آنكه آن جانباز، مثلا پدر كودك يا نوجوان تا سالها پس از جنگ،بويژه از نظر مردمي كه در شهري دور از عرصه نبرد زندگي مي كردند و بعضاً هرگز جبهه را از نزديك نديده بودند، اسارت به دست دشمن ،امري ناپسند وچه بساء ضدارزش محسوب مي شد. در جبهه نيز، تا سالها، گرايش عمومي به همين سو بود.به گونه اي كه،عده اي از رزمندگان ما،ترجيح مي دادند كه يا بكشند،ياكشته شوند قهرمان داستان است. فرزند،ا ز داشتن پدري ناقص العضو،ا حساس نوعي شرمساري و نگراني مي كند؛ يا به هر حال،ا ز داشتن پدري با اين ويژگي راضي نيست. آنگاه، بر اثر رويدادي، پ ي به رشادت، ايثار و شخصيت والاي پدر خود مي برد؛ و از آن پس نظرش نسبت به او تغيير مي كند.

آزادگي
تا سال ها پس از جنگ،بويژه از نظر مردمي كه در شهري دور از عرصه نبرد زندگي مي كردند و بعضاً هرگز جبهه را از نزديك نديده بودند، اسارت به دست دشمن ،امري ناپسند وچه بسا ضدارزش محسوب مي شد. در جبهه نيز، تا سال ها، گرايش عمومي به همين سو بود.به گونه اي كه،عده اي از رزمندگان ما،ترجيح مي دادند كه يا بكشند،ياكشته شوند ؛وشهادت را،بر اسارت به دست دشمن ، مرحج مي دانستند .به عبارت ديگر،اسير شدن را براي خود، ننگ مي شمردند .به 57/ همين سبب نيز، شاهد بوديم كه در پايان جنگ،تعداد كل اسراي عراقي حدود 000 39نفر بودند . درحالي كه مي دانيم :تا پايان دوران هشت ساله / اما آزادگان ايراني 000 دفاع مقدس، جمعيت كشور ايران حدود سه برابر نفوس عراق بود؛و جبهه ما هم، به سبب تحريم تسليحاتي مطلق جمهوري اسلامي ايران توسط دنيا، و نيز شور وشوق مردم مومن مان براي شركت در دفاع از كشورشان، بر نيروي انساني به مراتب بيشتري اتكا داشت. در مقابل، ارتش عراق،هم به سبب كمي عمومي نيروي انساني نسبت به ما، هم به خاطر حمايت بي دريغ و اغلب بي حد و مرز مالي و تسليحاتي آن توسط رژيم هاي مرتجع عرب وبلوك هاي غرب و شرق،بيشتر متكي به تسليحات پيشرفته بود،و عمدتاًنقشه هاي تهاجمي خودرا بر اساس جنگ از راه دور، وبا شركت حداقل ممكن نيروي انساني، پي مي گرفت .
به اين ترتيب ،به طور طبيعي ،عده نيروهاي ايراني گرفتار در چنگال عراق،قاعدتاًبايستي دو-سه برابر اسراي عراقي موجود در ايران بود. حال آنكه ديديم، چنين نشد.
به بيان دير،اگر هيچ دليل ديگري بر ايمان، شجاعت، و از خود گذشتگي رزمندگان ايراني، و باورشان به درستي راهي كه در پيش گرفته بودند،همچنين، نفرت آنان از رژيم متجاوز، فاسد و سفاك حاكم بر عراق وجود نمي داشت، نگاهي سطحي به اين آمارهاي رسمي اعلام شده،به روشني، اين موضوع را نشان مي داد و به اثبات مي رساند. ضمن آنكه: يكي ديگر از دلايل گرايش نظاميان، عراقي به اسارت به دست ايرانيان، رفتار خوب و اسلامي –انساني رزمندگان ما با اسراي دشمن بود.
در هرحال ،هم به آن دلايلي كه مورد اشاره قرار گرفت، هم به اين سبب كه سال ها طول كشيد تا اولين گروه از اسيران جانباز رنجور وسالمند ايراني، توسط صليب سرخ بين المللي، با اسيران مشابه عراقي در ايران مبادله شد، داستان هاي مربوط به آزادگان، سال ها پس از آغازجنگ تحميلي ، وارد عرصه ادبيات كودكان ونوجوانان شد. جز دسته اي ويژه از داستان هاي مربوط به دفاع مقدس كه هر چند قهرمان اصلي آنها نوجوان نيستيد اما به دلايلي ديگر مي تواند براي مطالعه اين گروه سني توصيه شوند، باقي اين داستان ها را مي توان به دو دسته كلي داستان ها جبهه و داستان هاي پشت جبهه تقسيم كرد .
داستان هاي مربوط به جبهه خاص اين گروه هاي سني، بالطبع قهرماناني نوجوان دارند .اين قهرمانان نوجوان نيز ، قاعدتاً،تنها در قالب بسيج قادر به اعزام جبهه هستند. بنابراين ، طبيعي است كه داستانهاي جبهه اي نوجوانان در واقع چيزي جز داستان هاي بسيجيان رزمنده نباشد.
آنچه در دوران دفاع مقدس در اين ارتباط در مورد نوجوانان مطرح بود، در دو شكل كلي خلاصه مي شد؛ كه بيش و كم ، در اين گروه از داستان ها مطرح شده است. نخست نوجواناني بودند كه به سن پانزده سالگي تمام رسيده بودند، و طبق قانون، اعزام داوطلبانه آنان به جبهه ، از سوي بسيج ، بدون اشكال بود. اين گروه از نوجوانان نيز، خود، به سه دسته تقسيم مي شدند:
الف. نه نوجوان و نه خانواده اش گرايشي به اعزام او به جبهه نداشتند؛
ب. هم نوجوان و هم خانواده اش ، در اعزام به جبهه متفق الراي بودند؛
ج. نوجوان مايل به اعزام به جبهه بود ، اما پدر ومادر ، يا يكي از آن دو به دلايلي با اين موضوع موافق نبودند.
گروه دوم: نوجواناني بودند كه هنوز سن قانوني براي اعزام به جبهه را نداشتند، ولي خود شديداً مشتاق آن بودند.
بچه هاي متعلق به اين گروه نيز، معمولاً به يكي از دو راه سوق داده مي شدند:
يا آنكه با توضيح ها و صحبت هاي بزرگترها و يا به اجبار ، متقاعد مي شدندكه، تا رسيدن به سن مقتضي طاقت بياورند، و در اين مدت ، با به عهده گرفتن وظايفي درپشت جبهه، نقش شايسته خود را در ياري رساندن به جبهه و دفاع مقدس ايفا كنند.
يا با توسل به دوز كلك و شيطنت هايي كودكانه با همان سن و سال كم، به جبهه اعزام مي شدند. مهاجرت يكي از مخربترين آثار جنگ تحميلي كه بعد از خسارت هاي انساني و اقتصادي ، بزرگترين زيان را به مردم و كشورما وارد كرد، موضوع آوارگي ميليون ها نفر ساكنان مشكلات اقتصادي و تداركاتي ، از قبيل تامين كار، محل تحصيل و سكونت، تهيه وسائل و ابزارهاي اوليه زندگي، و مانند آنها، آن هم در آن شرايط فوق العاده خاص و دشوار گرفتاري در اقتصاد دوران جنگ از مسائل تبعي ديگر مهاجرت بود. اما شايد از همه اينها سنگين تر دوري از ديار و خانه و خاطرات گذشته و جدا شدن از عزيزان ، دوستان و اعضاي خانواده بود؛ كه به تنهايي مي توانست منجر به افسردگي ، غم غربت و حتي در مواردي تمايل به پرخاشگري و ارتكاب عمل نامعمول و خلاف عرف از سوي برخي از افراد شود.
سرزمين اهاي اشغال و تخريب شده توسط دشمن، يا مناطق قرار گرفته در تير رس او بود. پرداختن تفصيلي به همه جنبه هاي اين پديده ، بحثي گسترده را مي طلبد؛ كه در مجال محدود اين مقاله نيست. اجمال موضوع اين است كه سرازير شدن ناگهاني و همزمان ميليون ها زن و مرد و كودك و پير و جوان، با خرده فرهنگ هاي ويژه خود، به مناطقي با خرده فرهنگ هاي متفاوت ، يك سلسله مشكلات خاص فرهنگي به وجود آورد؛ كه برخي از مناطق كشور، هنوز از تبعات منفي آن نرسته اند.
مشكلات اقتصادي و تداركاتي ، از قبيل تامين كار، محل تحصيل و سكونت، تهيه وسائل و ابزارهاي اوليه زندگي، و مانند آنها، آن هم در آن شرايط فوق العاده خاص و دشوار گرفتاري در اقتصاد دوران جنگ از مسائل تبعي ديگر مهاجرت بود. اما شايد از همه اين ها سنگينت ر دوري از ديار و خانه و خاطرات گذشته و جدا شدن از عزيزان ، دوستان و اعضاي خانواده بود؛ كه به تنهايي مي توانست منجر به افسردگي ، غم غربت و حتي در مواردي تمايل به پرخاشگري و ارتكاب عمل نامعمول و خلاف عرف از سوي برخي از افراد شود. كار، آنگاه دشوار مي شد كه عضو يا اعضايي از خانواده نيز، در جريان مهاجرت شهيد، جانباز يا مفقود مي شدند. به همين سبب، موضوع مهاجران جنگ تحميلي، از آنجا كه اغلب مترادف با تلخي ها ، دشواري ها و مصيبت ها بود، بهترين مصالح و دستمايه ها را در اختيار نويسندگان مخالف با اصل انقلاب و اسلام و يا غير معتقد به آرمان هاي آن قرار مي داد، تا در قالب داستان ، به اهداف اعتقادي و سياسي دشمنانه خود در اين جهت دست يابند. اما خوشبختانه ، كمي عده اين قبيل نويسندگان در عرصه ادبيات كودكان و نوجوانان كشور از يك سوء و ملاحظات و محدوديت هاي روانشناختي و تعليم و تربيتي خاص موجود در اين زمينه از طرف ديگر، مانع از آن شدند كه شاهد انتشار آثاري چندان ، و قابل تامل از اين دست در اين قلمرو باشيم.

جنگ شهرها
كودكان، به اقتضاي سن، به طور طبيعي، امكان حضور در جبهه را نداشتند. اگر براساس تقسيم بندي رايج، گروه سني دوازده تا پانزده سال را نوجوان بدانيم ، نوجوانان هم ، به طور قانوني نمي توانستند در جبهه و جنگ حضور داشته باشند (موارد استثنايي، مورد نظر نيستند). بنابراين، طبيعي خواهد بود كه اكثر داستان هاي مربوط به اين گروه هاي سني را آثاري تشكيل دهند كه ماجراهاي آنها در مناطق پشت جبهه، و شهرها و روستاها مي گذرد. از اين ميان ، دسته اي خاص ، به حوادث مرتبط با حمله دشمن به شهرها اختصاص مي يابد. يعني پديده اي كه، در آن زمان به جنگ شهرها شهرت يافته بود.اين دسته داستان ها، آثاري هستند كه در آنها ، شهر يا روستايي- و اغلب شهر- در معرض حمله هوايي، موشكي يا توپخانه اي دشمن مي گيرد. بنابراين شهرهايي كه مورد حمله زمين و مستقيم دشمن قرار مي گيرند و احتمالاً سقوط مي كنند، در زمره اين قبيل داستان ها قرار نمي گيرند.

دلاوري هاي كودكان و نوجوانان در جبهه ها
پهر چند داستان جنگي كه قهرمان آن يك بسيجي نوجوان است- ولو آنكه سن او دقيقاً مشخص نشده باشد- مي تواند داستان دلاوري هاي نوجوانان در جبهه ها تلقي شود، اما در برخي از آثار داستاني دفاع مقدس، بر سن و سال و عوالم ويژه سني اين قهرمانان به عنوان كودك يا نوجوان، به طور خاص ، تاكيد صورت گرفته است. به عبارت بهتر: قهرمانان اين داستان هاي عام داراي قهرمان بسيجي نوجوان، معمولاً از اين عوام و خصايص ويژه ، در قهرمان ، خبري نيست؛ يا اگر هم احتمالاً هست، فوق العاده كمرنگ و ناچيز است.

دلاوري هاي و ايثارگري هاي بزرگترها
اگر كودكان و نوجوانان به اقتضاي سن و محدوديت هاي ويژه خود، اكثراً قادر به حضور در جبهه ها و مبارزه رويارو با دشمن نبودند، اما در خانواده ، خويشان، آشنايان و اهالي محله آنان ، بزرگترهاي بسياري وجود داشتند كه از اين امكان برخوردار بودند. اين موضوع، خود، بهانه اي خوب به دست نويسندگان ادبيات كودكان و نوجوانان دفاع مقدس مي داد، تا به لطايف الحيل، در داستان هاي خود، آنان را به جبهه هاي نبرد بكشانند و از نزديك ، به مشاهده جنگ مقدس تدافعي با دشمن وادارند.
در يك تقسيم بندي جدي و دقيق،اين گونه داستان ها را، معمولاً نمي توان داستان هاي ويژه كودكان و نوجوانان قلمداد كرد. اما با قدري اغماض ، مي شود آنها را در زمره خواندني هاي اين گروه هاي سني به شمار آورد.

خانواده در غياب پدر
غيبت پدر از خانه و خانواده ، براي حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي، يا احياناً شهادت يا اسارت او در اين راه مشكلات معيشتي و رواني ويژه اي را براي بازماگان ايجاد مي كرد، كه گاه حتي ابعادي بزرگ و عميق مي يافت.
دسته اي از داستان هاي مرتبط با دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان، اين قبيل مسائل را محور خود قرار داده اند.در وقتي كه دود جنگ در آسمان دهكده مي شود( 1359 )، نوشته قاضي ربيحاوي، بعد از دفتن پسربزرگ خانواده به جنگ ، مادر بزرگ او از شدت اندوه، بيمار مي شود؛ و احساس مي كند كه خواهد مرد.

كمك به جبهه ها
بار اصلي دفاع مقدس هشت ساله ما، بر دوش مردم قرار داشت. عالي ترين نمود نقش آفريني مردان در اين رويداد تاريخي، در قالب شركت در تشكيلات فراگير رزمي- پشتيباني بسيج بود. اما زنان و كودكان و نوجوانان نيز، در پشت جبهه ، از انجام52 هر كاري كه مي توانست كمكي به جبهه ها باشد، دريغ نمي ورزيد. يكي از اين اقدام ها، گردآوري و ارسال هدايا و بخشي از مايحتاج تداركاتي جبهه ها بود. تعدادي از داستان هاي مرتبط با جنگ تحميلي ويژه كودكان و نوجوانان، به ثبت هنري اين جلوه هاي زيبا و معنوي، اختصاص يافته است.

امدادهاي غيبي در جبهه ها
يكي از شگفتي هاي جنگ، كه به ويژه در برهه اي خاص از دوران دفاع مقدس، بسيار مطرح بود، احساس دخالت دستي پنهان از عالم غيب، در جهت ياري رساندن به رزمندگان اسلام بود. به گونه اي كه، اين موضوع را مي توان يكي از وجوه بارز تمايز جنگ و ادبيات دفاع مقدس ما، نسبت به ديگر جنگ ها و ادبيات مرتبط با آنها به حساب آورد. پرواضح است كه محل مشاهده اصلي اين امدادهاي غيبي، جبهه هاي جنگ بود. و از آنجا كه، به اقتضاي سن كودكان و نوجوانان ، غالب داستان هاي مرتبط با دفاع مقدس ويژه آنان ، در پشت جبهه مي گذرد، خودبه خود اين حوادث معنوي، امكان بروز چنداني در اين دسته از داستان ها، نمي يابند. با اين همه ادبيات دفاع مقدس كودكان ونوجوانان ، به كلي خالي از اين ماجراها نيست. هر چند اين داستان ها را، به طور خاص، نمي توان ويژه اين گروه هاي سني تلقي كرد.

تاثير واقعه عاشورا
تاثير قيام عاشورا بر فرهنگ و مردم ما به حدي عميق و سيع است، كه نياز به توضيح و استدلال درباره آن ،نيست. يكي از مهمترين و اصلي ترين عوامل الهام بخش مردم ما در جريان انقلاب ، كه نقشي چشمگير در پيروزي آن نيز داشت، واقعه عاشورا بود. به گونه اي كه، برخي از موثرترين و كوبنده ترين شعارهاي انقلاب، مستقيم و يا غير مستقيم با اين واقعه ارتباط داشت. اين نقش به حدي بود كه امام خميني (ره) اندكي پس از پيروزي انقلاب عاشورا را زنده نگهداريد؛ كه ما هر چه داريم، از »: ، در يك سخنراني خود فرمودند اين رويداد عظيم شيعي، يك بار ديگر، به موثرترين شكل ممكن در «. عاشوراست جريان جنگ تحميلي به ياري مردم و كشور ما آمد. به گونه اي كه ميت وان گفت: اصلي ترين نقش را در ايجاد انگيزه مقاومت و دفاع در مردم ، بسيج كردن و به جبهه كشاندن آنان و برانگيختن روحيه شهادت طلبي در پير و جوان و مرد و زن داشت. تحول يك شخصيت در اثر جنگ مضمون برخي از داستان هاي دفاع مقدس را، تحول يك شخصيت از منفي به اگر كودكان و نوجوانان به اقتضاي سن و محدوديتهاي ويژه خود، اكثراً قادر به حضور در جبهه ها و مبارزه رويارو با دشمن نبودند، اما در خانواده ، خويشان، آشنايان و اهالي محله آنان ، بزرگترهاي بسياري وجود داشتند كه از اين امكان برخوردار بودند. اين موضوع، خود، بهانه اي خوب به دست نويسندگان ادبيات كودكان و نوجوانان دفاع مقدس مي داد، تا به لطايف الحيل، در داستانهاي خود، آنان را به جبهه هاي نبرد بكشانند و از نزديك ، به مشاهده جنگ مقدس تدافعي با دشمن وادارند.
مثبت، در اثر مواجهه او را حال و هواي معنوي جبهه و رزمندگان مخلص و جان بركف ، تشكيل مي دهد. البته هم به اين سبب كه قهرمانان داستان هاي كودكان و نوجوانان كمتر در سن و سال يا شرايطي هستند كهپ قادر به حضور در خط مقدم جبهه باشند، و هم به اين دليل كه اين سنين ، اقتضادي گناهان، آلودگي ها و انحراف هاي اساسي و ريشه دار را ندارد، چنين مضموني نيز كمتر مي تواند در اين قبيل داستان هاي آنان وجود داشته باشد. با اين همه و با استفاده از تمهيداتي ، اين درون نيز در چند داستان متعلق به اين گروه هاي سني، گنجانده شده است.
داستان هاي با قهرمان دختر هر خوانند، با تنها يك نظر اجمالي به ادبيات داستان تاليفي ويژه كودكان و نوجوانان، متوجه مي شود كه در مجموع ، قهرمان اكثر اين آثار يك پسر است . به عبارت ديگر، اين ادبيات بيشتر يك ادبيات پسرانه است.البته در عالم واقعيت ، هر چه سنين پايينتر نزديك مي شويم ، تفاوت هاي جنسي كمتر، و شباهت ها بيشتر مي شود. بنابراين، تا سنيني خاص كه مرز نهايي آن پس از تكليف دختران است- اين موضوع ، شايد ايجاد اشكال جدي و چنداني نكند.اما بعداز آن، تفاوت هاي ناشي از جنسيت نمود آشكاري مي يابند، قضيه، صورتي جدي به خود مي گيرد، و در اين مورد خاص به يك كاستي و معضل قابل تامل تبديل مي شود. مي دانيم كه، يكي از راه هاي تاثير هرچه بيشتر داستان پرمخاطب، وجود شرايطي مشترك در قهرمان آن، و خواننده است؛ كه در بهترين شكل خود، منجر به ايجاد يك حس همذات پنداري، يا اين هماني، در مخاطب مي شود. براثر انگيخته شدن همين حس هم هست كه خواننده ، با غم ها و شادي ها و ساير هيجان ها و عواطف و احساسات قهرمان داستان در صحنه هاي مختلف، احساس غم، شادي و غير آن مي كند. درنتيجه ، به چيزي مشابه همان تجاربي كه قهرمان در طول داستان به آنها دست مي يابد، مي رسد؛ و در پايان، تقريباً مانند او دچار تحول دروني مي شود.
يكي از اولين شرط هاي رسيدن به حس همذات پنداري، عنصر همجنسي ، و سپس هم سن و سالي ، با قهرمان داستان- لااقل از سنيني كه تفاوت هاي جنسيتي شروع به بروز مي كند- است. به عبارت ديگر: دختران ما، بويژه از اين سنين به بعد، نيازمند54 داستان هايي با قهرماناني از جنس ، و با خصوصيات شخصيتي و عاطفي و احساسي جنگ تحميلي عراق بر ايران ، همزمان، هدفهاي معتددي را پيگيري مي كرد. بي هيچ ترديد، اصلي ترين هدف دشمنان از درگير ساختن ما در اين جنگ ناخواسته ، نابودي انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران بود؛ تا از اين طريق ، استقلال و آزادي به دست آمده به بهاي خون دهها هزار شهيد و دهها هزار جانباز انقلاب نيز از ميان برود، و كشور ما ، دوباره به يكي از اقمار سرسپرده و ذليل امريكا و غرب ، و پايگاه نفوذ فرهنگ منحط آنان تبديل شود. مشابه خود هستند. اما ادبيات تقريباًپسرانه كودكان و نوجوانان ما، در پاسخگويي به اين نياز طبيعي آنان، دچار كمبود است.
دختران ايراني، خاصه از سنين تكليف به بعد، كمتر تصويري واقعي از خود، در اين ادبيات مي يابند. اين نقصان چشمگير، باعث نگراني است؛ و شايد يكي از عوامل مهم روآوري زود هنگام و – البته- خسارت بار دختران نوجوان ما به داستان هاي بزرگسالان، همين كمبود و نارسايي باشد. اينكه عامل يا عوامل اين موضوع چه يا كدام ها هستند، بحثي مستقل را مي طلبد؛ و صاحب اين قلم نيز، از سال هاي پيش و به مناسبت هايي، كم و بيش به اين موضوع پرداخته است. بنابراين به تكرار يا تفضيل آنها در اين نوشته، نمي پردازم. غرض از ذكر همين مختصر نيز اين بود كه، اگر داستان هاي مربوط به دفاع مقدس ما نيز اغلب پسرانه است و از اين يكسويي رنج مي برد، مهمترين موجبات آن، همان دلايلي باشد كه كل ادبيات داستاني كودكان و نوجوانان ما را دچار اين مشكل كرده است.
اما علاوه برآن، ادبيات جنگ در ساير كشورهاي داراي شرايط اعتقادي و فرهنگي متفاوت با ما نيز، آنجا كه به جبهه و جنگ مسلحانه رو در رو وارد شده ، خود به خود و به ناچار ، خصلتي مردانه يافته است. و آنجا كه بخشي قابل توجه از داستان هاي دفاع مقدس ويژه كودكان و نوجوانان ما، به جبهه و عمليات جنگي ارتباط يافته ، وجه پسرانگي – بخوانيد:مردانگي- در اين شاخه از اين ادبيات، ناگزير، نمودي بيشتر پيدا كرده است.

داستان هاي با قهرماناني از اقليت ها
جنگ تحميلي عراق بر ايران ، همزمان، هدف هاي معتددي را پيگيري مي كرد. بي هيچ ترديد ، اصلي ترين هدف دشمنان از درگير ساختن ما در اين جنگ ناخواسته ، نابودي انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران بود؛ تا از اين طريق ، استقلال و آزادي به دست آمده به بهاي خون ده ها هزار شهيد و ده ها هزار جانباز انقلاب نيز از ميان برود، و كشور ما ، دوباره به يكي از اقمار سرسپرده و ذليل امريكا و غرب ، و پايگاه نفوذ فرهنگ منحط آنان تبديل شود. ضمن آنكه ، از اين طريق ، اين الگوي بسيار موثر و محبوب براي ملل مستضعف جهان، كه ناقوس مرگ استكبار جهاني را به صدا در آورده بود، براي هميشه از بين مي رفت.

تكمله
بعد ديگر داستان هاي دفاع مقدس كودك و نوجوانان، بررسي قالي(فرمي و ساختاري) است كه در اين مقاله مجال آن نيست. بررسي دهه هفتاد،ا دبيات داستاني دفاع مقدس ويژه كودك و نوجوان تكميل كننده برخي از مباحث كلي اين نوع ادبيات كودك و نوجوان است.
(شاهد انديشه
فصلنامه فرهنگي و پژوهشي
نشريه تخصصي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي)
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده